• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته مجموعه دلنوشته‌های برای تو می‌نویسم، آلوینا | هورزاد اسکندری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع HORZAD_ES
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 22
  • بازدیدها 429
  • کاربران تگ شده هیچ

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
وقتی تو نیستی رنگ سیاه بختک شده، به جان روزهایم می‌افتد و بیش از پیش طعنه باران می‌کند روزگارم را، که از درد نبودت در تار و پود خود می‌لولد و دم نمی‌زند!
تو رفتی و به دنبالت رنگ‌ها نیز کوله‌بار بسته و از دنیای من پرکشیدند...
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
آلوینای من!
به تو قول می‌دهم روزی نام هر کدام از ما، یادآور دیگری خواهد شد.
نام من، تویی را در ذهن آدمیان نقاشی می‌کند که در واژه واژه‌ی عاشقانه‌هایم نفس می‌کشی.
و نام تو، یادآور منی خواهد بود که در تمام نبودن‌هایت، حضور خیالی‌ات را زندگی کردم و مثل شمع به پای عشق خود سوختم
...!​
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
هیچ می‌دانی چقدر از تو برای رُز های باغچه حرف زده بودم؟
چقدر زیبایی چشمانت را به رخ خورشید کشیده بودم و او از تصور تصویر پناه گرفته پشت پلک‌هایت، قلبش به تپش افتاده و بی‌تاب شده بود؟!
و اکنون مرحبا به تو جان پناه من!
مرا نزد همه روسیاه کردی.
 
آخرین ویرایش
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
واژه واژه سکوت از لب‌هایم می‌ریزد...
بر روی حنجره‌ام غبار لالمانی خلوت گزیده است و دردی قلبم را درون سینه به بند می‌کشد...
اینها عوارض همان یک جمله‌ی توست «دوستت ندارم»
 
آخرین ویرایش
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
به انقلاب کبیر فرانسه می‌ماندی
به ساحلی که یک کشتی، از هجوم کشنده‌ی دریا به آن پناه می‌بُرد...
تو بسان رویایی دور دست بودی که از هر گوشه‌اش خورشید می‌بارید و خود را به زمین و زمان گره می‌زد تا در ظلماتِ دلِ شب زده‌ام نور بپاشد...!
ولیکن حالا...
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
چرا تیشه به ریشه‌ی لرزانِ منِ عاشق می‌زنی؟
مرا به چشم چه می‌بینی که این گونه برای مرگم شمشیر تیز کرده‌ای؟
من از تبار نازی یا از قسم خوردگان چنگیز نیستم...
من خود سرباز مدافع از وطنم، که در جنگی ناحق زخم خورده و جانم بر خلاف نفس سختم، به سان آب بالا می‌زند...!
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
یادت بماند آن روز چگونه خورشید خفته در قلبم سر ز بالین برداشت و به اشتیاق دیدار دوباره‌ات، طلوع و آسمان را پرتوافشان کرد...
یادت بماند که آسمان از بغضِ مسرورِ آمدنت، با چه شور و حالی ترانه‌ی دلنوازش را برایت خواند...
و یاس ها چگونه هم پای منِ بی قرار کوچه به کوچه‌ی شهر را برایت آذین بستند...
و تو چه کردی؟ هیچ!
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
آلوینای من!
بگو هنوز رُز های آبی را دوست داری؟
هنوز نظاره کردن مروارید های چشمک زنِ آسمانِ شب برایت لذت بخش است؟
هنوز واژه به واژه‌ی اشعار نزار قبانی و محمود درویش را بر لوح قلبت حفظ کرده‌ای؟
بگو این «هنوز» ها پابرجا مانده‌اند، یا آنها را مانند من دور انداخته‌ای؟
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
آشیان گزیدی بر روی تنه‌ی قلبم، و گمان کردم آمده‌ای تا برایم بمانی پرنده کوچک!
و ندای گریان باد را نشنیدم که می‌گفت: «پرستو ها رفتی‌اند...»
اما بعد تو کوچ کردی و زمزمه‌ی تلخ باد، کمر این سرو را خم کرد وقتی که فریادش را دو مرتبه با ضرب به گوش های قلبم کوباند «پرستو ها رفتنی‌اند»
 
امضا : HORZAD_ES

HORZAD_ES

کاربر سایت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
28/12/21
ارسالی‌ها
211
پسندها
3,645
امتیازها
16,413
مدال‌ها
10
سطح
11
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
آلوینا، دوست داشتم روزی مردم عشقی چون عشق ما را برای هر تپش قلبشان آرزو کنند...
دلم می‌خواست شهره شهر و نقل محافل باشیم و اکنون...
صبر کن... روزی این امر محقق می‌شود، اما به شکلی برعکس!
مردم ما را از روی خونابه نوشت های من، که ردپای به جا مانده از عشق تو هستند خواهند شناخت؛ اما به جای جشن و سرور، خواهی دید که خروار خروار غم از ناودان قلبشان شُره می‌کشد...!
 
امضا : HORZAD_ES

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا