- ارسالیها
- 1,620
- پسندها
- 21,598
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 28
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- #11
***
ژینا، صبح شبهای دراز، صلح سرزمینهای جنگ، تو همراه آفتاب به خواب یاسها میتابی و زمین را از نور خود سرشار میسازی. مثل نشانی از امید در خیابانها گم میشوی.
مثل ندایی از آزادی در صدایی آگاه، پیدا میشوی.
ژینا، پس از اینکه مشتی خاک از سرزمینت شدی، هر بارانی که زد بوی خون تو پیچید.
و هر شعر، سوگنامهای برای تو بود.
من زبان آسمان را میدانم. الفبای ستارهها را میخوانم. تمامشان ندایت دادهاند و تو آرمیدهای.
ژینا، صبح شبهای دراز، صلح سرزمینهای جنگ، تو همراه آفتاب به خواب یاسها میتابی و زمین را از نور خود سرشار میسازی. مثل نشانی از امید در خیابانها گم میشوی.
مثل ندایی از آزادی در صدایی آگاه، پیدا میشوی.
ژینا، پس از اینکه مشتی خاک از سرزمینت شدی، هر بارانی که زد بوی خون تو پیچید.
و هر شعر، سوگنامهای برای تو بود.
من زبان آسمان را میدانم. الفبای ستارهها را میخوانم. تمامشان ندایت دادهاند و تو آرمیدهای.
آخرین ویرایش توسط مدیر