- ارسالیها
- 1,620
- پسندها
- 21,598
- امتیازها
- 43,073
- مدالها
- 28
- سن
- 17
- نویسنده موضوع
- #11
***
میلاد، نخستین شرقی خشمگین
میلادِ خواهر، دیوارهای جدایی میان من و تو فاصلهی بسیار انداختند. تو آنجا درون قفس محبوسی و من این جا بیرونش. سحرگاهها از بیم آویخته شدنت خواب به چشم ندارم. اما دل خوشم به نفس کشیدنت و هراسانم از قطع شدن این نفسها. در خیابان بیهدف قدم میزنم و نمیدانم کدام مقصد را پیش بگیرم که به تو برسم. دوری از تو ناعادلانهترین مجازاتی بود که میشد به آن محکوم شوم. عکسهایت را بغل میگیرم، امیدوار از این که روز آزادیات خودت در آغوشمی. کاش زیر خاک بودم اما از تو دور نمیشدم. دیوارهای خانه هم دلتنگ بودنت شدهاند.
بیقرارم، با این دار بیتابی چه کنم؟ با دار مرگ، دور گردن تو چه کنم؟ با اضطراب سحرگاهها چه کنم؟ کاش قامتی به بلندی آسمان داشتی که قدِ...
میلاد، نخستین شرقی خشمگین
میلادِ خواهر، دیوارهای جدایی میان من و تو فاصلهی بسیار انداختند. تو آنجا درون قفس محبوسی و من این جا بیرونش. سحرگاهها از بیم آویخته شدنت خواب به چشم ندارم. اما دل خوشم به نفس کشیدنت و هراسانم از قطع شدن این نفسها. در خیابان بیهدف قدم میزنم و نمیدانم کدام مقصد را پیش بگیرم که به تو برسم. دوری از تو ناعادلانهترین مجازاتی بود که میشد به آن محکوم شوم. عکسهایت را بغل میگیرم، امیدوار از این که روز آزادیات خودت در آغوشمی. کاش زیر خاک بودم اما از تو دور نمیشدم. دیوارهای خانه هم دلتنگ بودنت شدهاند.
بیقرارم، با این دار بیتابی چه کنم؟ با دار مرگ، دور گردن تو چه کنم؟ با اضطراب سحرگاهها چه کنم؟ کاش قامتی به بلندی آسمان داشتی که قدِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش توسط مدیر