متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه دلنوشته‌های شرقی غمگین | زهرا نویسنده انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Violinist cat❁
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 1,514
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #21
***
پویا، هفدهمین شرقی غمگین
پویای من، ای جان من، تو نیستی و ما این جا در سوگ نبودنت می‌سوزیم و... ساختن که نه. فقط می‌سوزیم و می‌سوزیم و آتش می‌گیریم. عزیزم قلب من هم سه سال است دیگر نمی‌تپد، درست مثل قلب زلال تو. خواهر قربان چشم‌های زیبایت برود. چقدر زیبا بودی پویا، چقدر جسور و بی‌پروا بودی. نمی‌دانی این سه سال چقدر با دوری خو گرفته‌ام. دوری از تو، دوری از مامان، دوری از بابا، خلاصه کنم دوری از تمام لبخندها و شادی‌های دنیا. وجودت پر از عشق بود و پس از رفتنت مهر از خانه‌مان رخت بست. می‌گویم به دوری عادت کرده‌ام اما باور نکن جانم. نبودنت هرگز برایم عادی نمی‌شود. چقدر غیر عادی‌ست که نیستی بغلت کنم. چقدر عجیب است که برادر منی، پاره تن منی، اما سه سال است حتی تو را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #22
***
هما، هجدهمین شرقی غمگین
هما، ای پرنده‌ی سعادت، ظهور کن بر شانه‌ی ایران. در سوگ نبودنت می‌نویسم همای زیبای من، که خوشی خانه‌مان بودی و با به آتش کشیدن تنت در اصل جان ما را آتش زدی. تو تنت را به آتش کشیدی، سوختی و سوختی و پس از تاب آوردن رنج‌های فراوان که هرگز انکارشان نمی‌کنم تمام شدی. اما من چه؟ آتش‌های تن و روح من هنوز هم شعله می‌کشند. من هنوز هم آتش می‌گیرم و رنج می‌کشم. من چه بگویم که شعله‌های عذابم را هیچ خاموشی‌ای نیست. از این دل نفرین‌شده چه بنویسم که سال‌هاست برای به آغوش کشیدن خواهرش له‌له می‌زند؟ به دستانی که همایش را برای بغل گرفتن می‌خواهد چه پاسخی دهم؟ می‌بینی سوگوار بودن حتی از در آتش سوختن هم دشوار‌تر است؟ در آفاقی زاده‌ی خیالِ بودنت هزاران بار...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

Violinist cat❁

نویسنده ادبیات
سطح
30
 
ارسالی‌ها
1,620
پسندها
21,598
امتیازها
43,073
مدال‌ها
28
سن
17
  • نویسنده موضوع
  • #23
***
ابراهیم، نوزدهمین شرقی غمگین
در سایه‌سار درختان پنهان شو و به آرامی جان بده. رها شو از این زندگی که یا سختی گلوله تو را می‌کشد یا بلندی قدِ دار. آزاد شو از بند زندگی‌ای که خورشیدش بی‌ابراهیم می‌تابد. می‌خواهم از زیست بدون تو رها شوم عزیزم. از این درد جانکاه که تمامی ندارد. مثل خوشی‌های سرزمینمان که آغاز نداشت. انگار ما آمده بودیم شیوه‌های گوناگون مرگ را زندگی کنیم. ابراهیمم، ما مردمان خاورمیانه‌ایم، ما برای مردن زاده می‌شویم. ما نیامده‌ایم که موهایمان همرقص باد شود و صدایمان هم‌آواز چکاوک‌ها. ما برای لبخند به طلوع خورشید و گریستن به مرگ پرنده زاده نشده بودیم. قرار نبود پاهایمان همگام آفتاب برقصد. ما آمده بودیم زندگی را با رنج طی کنیم و جای خوشبختی، به مرگ برسیم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Violinist cat❁

SparK

مدیر بازنشسته
سطح
21
 
ارسالی‌ها
423
پسندها
10,230
امتیازها
27,613
مدال‌ها
22
  • #24
1009754_86d085bae85c5e6df4dcffb155f1cadd.png
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا