- ارسالیها
- 31
- پسندها
- 112
- امتیازها
- 490
- مدالها
- 3
- نویسنده موضوع
- #21
به خاطر نداشت چند بار به زمین خورده یا اینکه چند بار توانِ از زمین برخاستن را نداشته؛ حسابش از دستش در رفته بود.
فقط میدانست اگر بار دیگران از پا بیافتد، برخاستنی درکار نیست...
چند قدم مانده بود،
فقط چند قدم ناچیز در برابر این راهِ بسیار...
و من ایمان داشتم که او پس از پایانِ مسلکِ رجا، به مطلوبی خواهد رسید از جنس کمالِ روح؛ حتی اگر در انتها آنچه که تصور میداشت نشود.
پس به نرمی در گوشش نجوا کردم: "وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ"
(از رحمت مایوس نمی شوند، مگر گمراهان.)
فقط میدانست اگر بار دیگران از پا بیافتد، برخاستنی درکار نیست...
چند قدم مانده بود،
فقط چند قدم ناچیز در برابر این راهِ بسیار...
و من ایمان داشتم که او پس از پایانِ مسلکِ رجا، به مطلوبی خواهد رسید از جنس کمالِ روح؛ حتی اگر در انتها آنچه که تصور میداشت نشود.
پس به نرمی در گوشش نجوا کردم: "وَمَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ"
(از رحمت مایوس نمی شوند، مگر گمراهان.)