- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
نبض شعرم کند شد وقتی در آن نامت نبودنفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
فغان که بخت من از خواب در نمیآید
گر نباشی شعر من تا انتها غم می شود
نبض شعرم کند شد وقتی در آن نامت نبودنفس برآمد و کام از تو بر نمیآید
فغان که بخت من از خواب در نمیآید
نظر ار ز دوست پوشم که برون رود ز چشمم
به چه اقتدار گویم که برون شو از ضمیرم
نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماهنرگس عربده جوی ولبش افسوس کنان
نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
نام آسایش نمی دانم که از طفلی چو دلنه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه
آه از تو که در وصف نمیآیی آه
هرکس به رهی میرود اندر طلبت
گر ره به تو بودی نبدی اینهمه راه
نقشبند جان که جانها جانب او مایلستنام آسایش نمی دانم که از طفلی چو دل
در کنار خویش پرورده است بی تابی مرا