متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

محبوب مجموعه دلنوشته‌های سرسام | دیاناس کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Kalŏn
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 25
  • بازدیدها 570
  • کاربران تگ شده هیچ

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,496
پسندها
40,659
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #21
مغزم به موسیقی احتیاج داشت و به همان میزان هم به سکوت. حتی نمی‌دانستم چه می‌خواهم. تنها غرق شده بودم در اجتماع ننگین سیاهی‌های مغزم!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,496
پسندها
40,659
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #22
هزار پای خشمگین منطق به لایه‌های زیرین مغزم نفوذ می‌کرد. فرو می‌رفت و یک‌به‌یک اعضایم را به یغما می‌برد و سرانجام قلبم را به همان گوشه از قفسه‌ی سی*ن*ه‌ام سپردم. تکه گوشتی بود بی‌مصرف، در طلب خواسته‌های زیاد از حد و توقعات بی‌جا!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,496
پسندها
40,659
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #23
تنها که می‌ماند، به موازات جهان افسرده می‌شد؛ موجودی خاموش، تنها و بی‌‌ذوق! دوست داشت با کسی صحبت کند، حرف‌هایش را به زبان آورد؛ اما می‌دانست مغزش تحمل فرکانس صدای زباله‌های دوپای اطرافش را نداشت.
 
امضا : Kalŏn
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,496
پسندها
40,659
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #24
نیمه‌های شب را به التماس از خود می‌گذراند. درست همان‌جا که هزارپای تنهایی را به دوش می‌کشید و غرق در فکرهایش، حکم اعدام خود را با لبخندی غم‌انگیز امضا می‌کرد.
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,496
پسندها
40,659
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #25
تمامم را به دندان کشیدم. گوشت تنم را کَندم، استخوانم را خُرد کردم و تکه گوشت بی‌مصرف پنهان شده میان میله‌های در هم شکسته‌ی تنم را میان مشت‌های دردناکم فشردم!
 
امضا : Kalŏn

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,496
پسندها
40,659
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #26
اما از آنان تنفری در دل نداشتم؛ اما میل به خرد کردن انگشتان دستشان، شکستن پاهایشان و له کردن مغزشان، زیر لژ قطور کفش‌هایم، شوق و امید را در رگ‌هایم جاری می‌کرد.
 
امضا : Kalŏn

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا