- تاریخ ثبتنام
- 2/7/22
- ارسالیها
- 716
- پسندها
- 9,921
- امتیازها
- 25,273
- مدالها
- 38
- سن
- 24
سطح
21
- نویسنده موضوع
- مدیر
- #41
بعد چند روز سلام
چطورین؟
با راستین کنار اومدین؟ دلم براش کبابه :))
پارتهای کوتاه ادغام شدند و این روند ادامه داره ♡
شرمنده اگه وسط پارتها گیج شدین
پریشان هم که دلیل سکوت راستین را به خوبی میدانست، حرفی نمیزد.
پریشان به نقطهای از آشنایی رسیده بود که فکر میکرد راستین میتواند همسر خوبی برایش باشد.
زندگی با کسی که دوستش دارد را به عشق یک طرفه ترجیح میداد.
کم کم راستین باید با دنیای او آشنا میشد و بعد تصمیم میگرفت به دوستی با او ادامه دهد یا نه؟
ساعت ده شب بود که ترمز دستی را جلوی عمارت ایزدها، کشید.
هر دو از ماشین پیاده شدند و جلوی...

چطورین؟
با راستین کنار اومدین؟ دلم براش کبابه :))
پارتهای کوتاه ادغام شدند و این روند ادامه داره ♡
شرمنده اگه وسط پارتها گیج شدین

پریشان هم که دلیل سکوت راستین را به خوبی میدانست، حرفی نمیزد.
پریشان به نقطهای از آشنایی رسیده بود که فکر میکرد راستین میتواند همسر خوبی برایش باشد.
زندگی با کسی که دوستش دارد را به عشق یک طرفه ترجیح میداد.
کم کم راستین باید با دنیای او آشنا میشد و بعد تصمیم میگرفت به دوستی با او ادامه دهد یا نه؟
ساعت ده شب بود که ترمز دستی را جلوی عمارت ایزدها، کشید.
هر دو از ماشین پیاده شدند و جلوی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
آخرین ویرایش