روی سایت دلنوشته طرح دل |deniz1978 کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Deniz78
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 1,369
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
اصلا فکرشو نمیکردم
نه نه
بهتره بگم اصلا انتظارشو نداشتم
از تو نداشتم
از تویی ک آشنا ترین آشنایم بودی
حال اما غریب ترین غریبه زندگی ام شدی
دور شدی از من ولی فراموش کردن تو کار این دل نیست
من سکوت میکنم
تو سکوت میکنی
در این سکوت غريبانه
از هم دور میشویم
دورتر و دورتر
تاجایی ک در روز هایمان دیگر جایی برای هم نداریم
برای باهم ماندنمان
برای خندیدنمان
برای عشقمان
و این بی هم بودن عجیب غمگین است...
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
تاحالا به آینده ات فکر کرده ای؟
من فکر کردم
شاید زن یکی از همین آقا زاده ها شوم
آقازاده های زیبا /خوشتیپ/جذاب/قدبلند/ثروتمند/...
شاید در 40سالگی سالگرد ازدواجمان را در یک کشتی تشریفاتی
درست وسط رودخانه افسانه ای کورا جشن بگيريم
دست در دست هم و همه غبطه بخورند
به کشتی لوکسمان
به لباس فاخرانه مان
به غذاهای متنوع گران
شاید خانه مان در مرکز شهر استانبول از آن خانه های اصیل و زیبا باشد
بزرگ و مجلل
آن لباس های شیک و زیبا ورد زبان هر فردی باشد
یا حتی
رستوران های گران قیمتی که میرویم
جواهرات الماس و ياقوت و...
ماشین های لوکس
سفرهای لاکچری


همه این ها میتواند باشد اما...شب ها...
شب ها کارم را خراب میکنند
شب هايي ک.از جلد آن خانوم اصیل زاده ثروتمند خارج شوم
و.ان وقت کارم تمام است...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
راه هایمان اشتباه است...
راه من به تو ختم میشود
راه تو به او ختم میشود
راه او به یک فرد دیگر
و راه فرد دیگر به من
اینگونه است که همه
در عالم عاشقی خود مجنون و لیلی اصلی خودرا نمیبینیم
...
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
در زندگی کم کم بزرگ میشوی
کم کم...
ممکن است یک روز از خواب بیدارشوی و ببینی
دیگرنمیتوانی به رفیق هایت اعتماد کنی

روز بعد میفهمی نمیتوانی به کسی حرف هایت رابگویی

روز بعدش متوجه خواهی شد قرار نیست با همه خوب باشی

روزهای بعدهم متوجه خیلی چيزها میشوی
بزرگ شدن ناگهانی نیست
تدریجی است ...
وقتی يک شب قبل خواب
میفهمی دیگر هیچ چیز نميتواند سرحالت کند
و روز بعد ممکن است دیگر از خواب بیدار نشوی...
 
آخرین ویرایش
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
در میان این شهر شلوغ آرام گرفته ام
خیابان های آشنای آن روز هایمان را طی میکنم
مردم را میبینم
یکی گریان
یکی خندان
یکی غمگین در ماشین میلیاردی اش نشسته است
دیگری با چهره شاد سوار بر دوچرخه و نانی در سبد دوچرخه گذاشته است
ما چگونه بودیم؟
خیلی وقت گذشته است
دیگر یادم نمی آید حالات ما چگونه بود
باور کن یادم نمی آید
آن لبخندهای شیرین
دست های قفل و زنجیر شده مان
خیابان گردی های شبانه مان
زیر باران رفتن هرروزه مان
خیس شدنمان
قهقهه هایمان
لرزیدنمان
یخ زدنمان
باور کن یادم نمی آید
آری فراموش کرده ام
فراموش کرده ام ولی... زیر باران هرکه را بستنی به دست میبینم چیزی شبیه باران از چشم هايم سرازیر میشود
بدون آنکه بفهمم چه شده است
فراموش کرده ام ولی... هرروز از جلوي کافه ی دریا رد میشوم
فراموشت کرده ام...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
انسان های این روزهایم
عشق را خفه کرده اند
احساس را قورت داده اند و یک آب هم رویش...
خوبی هارا در یک قوطی گذاشته اند و درش را سفت بسته اند
مهربانی ها را خاموش کرده اند
شرافت را فراموش کرده اند
غیرت اصلا نميدانند که ریشه اش چیست
فداکاری را یاد نگرفته اند
به جای این ها تا دلت بخواهد
بدی را یاد گرفته اند...
خ**یا*نت
دورویی
ظلم کردن
بد دهنی را
یاد گرفته اند...
مسخره کردن را یاد گرفته اند
حریص بودن را یاد گرفته اند
تنگ نظری را یاد گرفته اند
دلم میگیرد
وحشت میکنم وقتی خودم را میان این آدم ها میبینم
وقتی فکر میکنم روزی بخواهم محتاجشان بشوم برایم مانند مرگ است شاید هم سخت تر
انسان های این روزهایم عجیب وحشت آورند...
عجیب...
ترس آورند...
عجیب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
چرا به خودمان نمی آییم
چرا درس نمیگیریم
چرا تمام نمیکنیم
چرا تمام اشتباهاتمان را دوباره و دوباره تکرار میکنیم
چرا از حقیقت میترسیم
چرا درک نمیکنم
چرا بی خیال آدم های بد قصه مان نمیشویم؟
چرا سال های سال به خاطراتمان فکر میکنیم؟
چرا خودمان را عذاب میدهیم
چرا با حقیقت تمام شدن رابطه هایمان کنار نمی آییم
چرا متوجه نمیشویم دیگر به ما نیاز ندارند؟
چرا... چرا... چرا
هزار چرا هم بیاید جوابی برایشان نداریم
ما...
انسان های بااحساس
انسان هايي هستیم ک همیشه بیشتر از بقیه فهمیدیم
و از این بابت همیشه عذاب کشیده ايم
رابطه ای را با عشق شروع میکنیم اما...
تمام شدن رابطه ای ک عشق پایش ريخته ايم را هرگز درک نمیکنیم
ما...
آدم های بااحساس
هیچوقت مرگ عشق را باور نمیکنیم
طور دیگری بگویم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
سوزش خفیفی دارد
دقیقا مشابه بریدن دست با گوشه ای از کاغذ
همانقدر مظلوم
همانقدر ناگهانی
انگار باورت نميشود یک کاغذ با آن بدنه نرم چنان زخمی ایجاد کنم
میدانی درباره چه حرف میزنم؟؟
کنار گذاشته شدن را میگوییم

کنار گذاشته که میشوی
سوزشی را هر چند خفیف اما ماندگار تجربه میکنی
منتها در قلبت
شاید دقیق بین دهلیز چپ و بطن راست
از حجم ناتوانی هايت لجت در میآید
نميداني خوشحال شوی ک کنار گذاشته شدی تا بیشتر تحقیر نشوی
یا ناراحت باشی از کنار گذاشته شدنت
در کل دنیا غمگین ترین آدم هارا کنار گذاشته ها شناخته ام
وقتی ناخواسته
ندانسته
ناگهانی
متوجه میشوند ک کنار باید بروند...
زخم خفیفی است اما...
سوزش عمیقی در پیش دارد
سوزشی جان گداز
سوزشی نا جوان مردانه...
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
در میان پیشرفت ها گم شده ایم ..
در تمام صفحه های مجازیمان چیز هایی مینویسیم که فقط شعاری است و بس
که فقط بگوییم اری ماهم بلدیم ازاین جملات فیلسوفانه در زتدگی استفاده کنیم ولی...شعاری بیش نیست
وقتی همسایه از همسایه بی خبر است
برادر نسبت به برادرش بی رحم
وقتی زن نسبت به مردش بی تفاوت
دنیای زشتی برای خود ساخته ایم
دنیای بی برکت
دنیایی وحشت ناک
ما ادم های این قرن
جملات زیبا را فقط در پروفایلمان گذاشتیم تا بقیه ببینند
شهار هایمان را فقط میشود در همان پیج های مجازیمان پیدا کرد
ما ادم های این نسل
فقط تا توانسته ایم تظاهر کرده ایم
از انسان های قرن بعد میترسم
وای به حالشان با پیشرفت های جدیدشان
به قول مادر بزرگم :ما که این شدیم ان ها چه خواهند شد...
 
امضا : Deniz78

Deniz78

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
تاریخ ثبت‌نام
20/8/18
ارسالی‌ها
635
پسندها
6,083
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
معرفت چیز عجیبی است
انقدر عجیب که به ندرت ان را در دست اطرافیان دیده ام...
 
امضا : Deniz78
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا