روی سایت دلنوشته عاشقانه بخوان دلم را | مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 39
  • بازدیدها 1,487
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
باز من روانه کوچه باغ شدم
باز تو همانند سایه ای در باد
باز من گوش به صدای خنده ی تو میدهم
باز تو رقصان در میان درختان سایه به سایه من می آیی
سایه هایمان به هم رسیده اند
سایه هایمان با هم همدل شدند
باز من میان خنده های دلربای تو میخندم
باز عاشق شدن را کنار تو هزار باره تجربه کردم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
مسخ شده ی سایه بافت موهایت که تا کمر دامن بلندت رسیده
میچرخی و میخندی موهایت همانند باد در هوا به رقص درآمده
من تمام این سالها را با تصویر سایه ی تو و صدای خنده ات گذراندم به امید روزی که تو را درآغوش بگیرم
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
طاقت دوری از معبودم را ندارم
هر روز میخواهم باشی همان ساعت ظهر
همان لحظه ای که آفتاب دقیق میان آسمان است
می خواهمت ،دلم میخواهد سایه ات که نه خودت کامل کنارم باشی
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
امروز روزی عاشقانه برای من و توست برایت گل آوردم
آری همه حس می کنند دیوانه ام به من میخندند
در کوچه صدای پچ.پچ هایشان که مرا نشان میداندند و میخندیدند را شنیده ام
برایم مهم تو هستی عزیزدل امروز برایت گل آوردم تا از تو که نه
از سایه ات خواستگاری کنم
اگر قبول کردی و عاشقم بودی گل را بردار اگر قبول نکردی گل را بگذار باشد تا فردا ببینم که تو فقط سایه ای رقصنده در بادی نه عاشق من
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
مینشینم تصمیم دارم به جای نوشتن امروز با تو از دلم بگویم
میخواهم دلم را به نام تو بزنم
میخواهم دلم برای تو ماندگار باشد.
میخواهم تو مالک دلم شوی
من میخواهم صاحب تو و سایه ات بشوم
اگر مرا نخواهی باز هم به دیدن دلبری تو در باد می آیم
گل میگذارم و میروم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
باز آمده ام اما دلهره عجیبی داشتم کنار جای قبل نشستم دعا کرده بودم با خدای خود تا صبح کناره سجاده بودم
تا از این سردرگمی نجات پیدا کنم به جایی که آن گل را گذاشته بودم نگاه کردم گلم نبود ولی گلی دیگر کنارم قرار داشت و کاغذی هم به ان وصل بود که رویش نوشته بود
اگر میخواهی کنارت بمانم گل را بردار
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
گل را برداشتم و درجا برگشتم مانند این روزها سایه ات رقصان و صدای قهقه ی بلندت میان آسمان است امروز پرندگان نیز با تو می رقصند من هم مانند تو گل به دست کنار نهر میچرخیدم و میخندیدم به دنبالت آمدم هرچه من بیشتر میدویدم تو دور تر میشدی قرارمان یادت باشد قرار بود تمامت برای من شود
نه فقط سایه ات درباغ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
گل را به نهر روان سپردم صدای خنده ات را میشنوم میخواهم با تو بگویم راز دلم را
روزی از کنار نهر رد شدم در باغی باز بود و من به ان سرک کشیدم
دخترکی با پیرهن مخمل قرمز گلدار در ان درحال رقص بود و میخندید بی درنگ وارد شدم و به دخترک چشم دوختم همان جا عاشقش شدم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
سرم را پایین انداختم و رد شدم اما هر شب خواب ان دختر را میدیدم
هر روز کارم دیدنش بود کنار خانه باغشان مینشستم و اورا تماشا میکردم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
23/6/18
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,562
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
سطح
38
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
من عاشق شدم و دلم را به او دادم کنارش بودم دلم را به نامش زدم دلش را به نامم زد این باغ عاشقانه های ما را خواند
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا