نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت رستنگار| Redemption کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Redemption
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 2,822
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #21
کاش تیترحوادث روزنامه های فردا این باشد:
دختری از شدت بغض, خفه شد!
 
آخرین ویرایش
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #22
تو مرا ازمن گرفتی!این روزها هرچه میگردم کمتر خودم را پیدا می کنم, دیگر از ان فایزه شش ماه پیش چیزی نمانده , نه موهای کوتاهش مانده نه لبخندهای همیشگیش! نه بولیزهای مردانه اش مانده , نه ژست های پسرانه اش, نه صدا ی خنده هایش گوش فلک را کر می کند و نه دیگر با صدای بلند موسیقی گوش میدهد! فایزه این روزها غریب است در خانه پیش خانواده اش غریب است لاکش تنگ تر شده , بجای صدای خنده هایش صدای هق هقش شب ها درگوش خودش میپیچد, فایزه این روز ها دلش مرگ میخواد,دلش میخواهد خودش را در اغوش بکشد در گوشش لالایی بخواند قربان صدقه اش برود ,فایزه این روزها عجیب رستگارنیست, فایزه را از فایزه گرفته اند!
 
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #23
مجنون که باشی شب ها یی هم که کنارت نیست با لبخند شب بخیری به او میگویی همچنان لبخند مسخره ات را حفظ می کنی و دعا می کنی که رویایت را ببیند ! ارام چشمانت را روی هم میگذاری باز رویای لعنتیش را میبینی ! رویا دیدن مسعله ای نیست ,مشکل از جایی شروع میشود که صبح بیدار میشوی وسیلی نبودنش محکم به صورتت کوبیده می شود اینجاست که آه از نهادت بلند می شود!
پ.ن:عاقا شرمنده مسعله رو با عین نوشتم , راستش تبلتم همزه نداره یعنی جداس همزش! منم با تبلت میام کامپیوتر جمع شده:/آی ام بدون تکنولوژی#لعنت _بر _کنکور
 
آخرین ویرایش
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #24
لبخندت که نثار دیگری میشود تلخ ترین تراژدی دنیا برایم رقم می خورد! خواهشا لبخندت را برای من نگهدار نمی خواهم کسی جز من قربان صدقه چالهای لعنتیت برود!
 
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #25
ببین حضورت چه تاثیری دارد! تمام قلبم از شادی می لرزد وقتی هستی، میترسم خبر ریزشم را فردا در روزنامه ها بخوانی!
 
آخرین ویرایش
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #26
برای خودتان نگه دارید…………
این روزها همه عجیب مشکل دارند ,از دختر بچه یازده ساله گرفته تا سنین بالاتر! ما که یازده سالمان بود تنها دغدغه فکریمان نمره های بیست کارنامه و اول بودن دربازی لی لی خلاصه میشد! الان که نگاه می کنم یازده ساله ها دیگر لی لی بازی نمی کنند پاروپا روی راحتی های خانه شان انداخته و نشسته اند و یک گوشی اندازه دفتر دردست درحال فحش دادن یک دوست مجازی، فلان خواننده و فلان بازیگر هستند! بعد از همین یازده ساله ها حالشان را که میپرسی قیافه شان در هم میرود با یک لحن فیلسوفانه:surprised: رو می کنند به شما و می گویند:
_فقط مرگ میتواند مرا ازاین زندگی نجات دهد!
وقتی ما همسن اینها بودیم نمی دانستیم مرگ سازو کارش اصلا چگونه است؟ این که عزراییل...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #27
این روزها حالم عجیب است , دربیداری هم رویایت را می بینم ,انگار در خیالم جامانده ای , باتو زندگی می کنم , به تو عشق میورزم, قربان صدقه ات میروم گویا همه چیز رویاست! توهم هایم تمامی ندارد تا وقتی مواد مخدرم تو باشی!
پ.ن: حال و هوام عجیب رویایی این روزا اگر این رویا هانبود احتمالا به جنون کشیده میشدم!
 
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #28
می آ یی؟……
می آ یی؟ بخدا کاری نمی خواهم بکنم ،میخواهم بنشینم کنارت فقط نگاهت بکنم میخواهم سلول های مغزیم هندسه ی چالهایت را از حفظ شوند!
می آیی؟ بخدا کاری نمی خواهم بکنم ،میخواهم بنشینی کنارم دو چای قند پهلو روی میز بگذارم زل بزنم به چشمانت، سامع موسیقی جنگل چشمانت شوم، تو بگویی:
_جانا چه شده ؟ صورتم چیزی شده؟
بگویم :
~نه جانانم چه چیزی چایت یخ کرد،من اویشن چشمانت را مزه مزه می کنم!
تو بخندی و باز من ناشیانه دردفتر خاطرات ذهنم هندسه چالهایت را غلط بنویسم و دوباره زل بزنم به چالهایت ،گفته بودم معلم خوبی هستی؟ازانها که ادم دلش میخواهد فقط برایش حرف بزند!
و باز بگویی:
_جانا چای چشمای تو خوردنی تره!
می آیی؟بخدا کاری نمی خواهم بکنم،بغضم کرفته ازاین...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #29
الان سحری رو خوردم و دراز کشیدم نه میخوام دلنوشته بنویسم نه چیزی ,شده باخودتون لج کنید؟من امشب لج کردم دلتنگش بودم !میتونستم برم تو لیست اهنگام یکی از اهنگای امینم و گوش کنم و برم هپروت اما جاش رفتم سر زدم به صفحه علی سلطانی!وای که چقدر این مرد معرکست!خیلی احساس خوبی داره متناش لعنتی! داشتم میگفتم لج کردم ،قسمت دو و سه داستان خسرو ناهید را دوست دارد اومده بود! کسایی که عاشقید نخونینش البته اونایی که مث من خود ازاری دارن ازادن بخوننش ولی پای گریه بعدشم باشید!
پ.ن:علی سلطانی خیلی پیشنهاد میشه
پ.ن:خسروناهیدرا دوست دارد بیشترتر پیشنهاد میشه
پ.ن:متناش خیلی لعنتین!
 
امضا : Redemption

Redemption

رو به پیشرفت
سطح
7
 
ارسالی‌ها
145
پسندها
1,612
امتیازها
9,913
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #30
امشب نمی خواهم از دلتنگیم بنویسم……
دیگر این دل انقدر تنگ شده که حتی عبور کلمات هم ازآن دشوار بنظر میرسد.
امشب میخواهم خلافی کوچه دلم رابگیرم . ساختمان عشقت زیادی کوچه را تنگ کرده! کمی عقب نشینی بد نیست تا بغضم بتواند راحت تر ازاین کوچه دلتنگی ردشود!
امشب نمی خواهم ازدلتنگیم بنویسم،اصلا میخواهم بیخیال تو و دلتنگیت شوم ولی میدانی چیست؟ جدیدا قلم ها هم دروغ میگویند!
 
امضا : Redemption
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا