نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته تنهای شب | Shayea کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Unidentified
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 34
  • بازدیدها 1,716
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #21
به خودم بد کرده‌ام!
تو یکی بودی که...
بودنت عذابم بود!
آخر تصویر تو هر شب، در خوابم بود!
نگو که رفتنت تقصیر من بود، که البته بود!
به خودم بد کرده‌ام!
نمی‌دانی روزی چند بار گوشی در دستانم جای می‌گیرد، و شماره‌ات را می‌گیرم.
ولی نمی‌دانم چرا هر بار، قبل از شنیدن صدایت قطع می‌شود...
تلفنی که...
روزی صدایت در آن می‌پیچید!
به خودم بد کرده‌ام!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۳ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #22
پوچ!
پوچم!
بی احساسم!
خنثی‌ام!
در گوشه‌ای اندوهگین...
کز کرده‌ام!
آخر چه شد؟
چرا اینگونه شد؟
چه کسی فکرش را می‌کرد؟
چه کسی دعا کرد؟
چه کسی نفرینم کرد؟
آه...
آهی سوزناک...
از گلویم خارج می‌شود.
جواب همه‌ی سوالاتم...
پوچی‌ست!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۴ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #23
نمی‌توانم!
باران می‌بارد...
باز یاد تو!
بر ذهن و قلبم حک شده‌ای!
نمی‌دانم، چگونه از تو دست بکشم؟!
آخر،
مگر می‌شود تو را دوست نداشت؟
نه.
نمی‌شود.
"نمی‌توانم"
حتی...
فکر نبودنت نیز، دیوانه‌ام می‌کند!
می‌گویند:
-دیوانه‌ای!
مگر می‌شود؟!
تو نباشی،
و من آن آدم سابق باشم؟
نه...
نمی‌شود.
"نمی‌توانم"
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۷ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #24
گذشته
به گذشته‌ام نگاه می‌کنم.
گذشت...
گذشته‌ام.
نامش روی است دیگر...
گذشته!
می‌گویند آنچه گذشته، گذشته.
پس چرا...
در روزهای سرد بی کسی‌ام،
من را بخاطر...
گذشته‌ام سرکوب می‌کنند؟!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۱۰ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #25
طلوع
برای صبح شدن،
نه به خورشید نیاز است...
نه به خنده های باد.
چشم هایت را که باز کنی؛
موهايت که پريشان شود.
زندگي...
عاشقانه طلوع خواهد کرد!

تقديم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۱۴ توسط: شایع
من یه دیوونم گه دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #26
آغوش خیالی
گاهی زانوهایت؛
می‌شود تمام دنیایی که داری.
آن ها را به آغوش می‌کشی،
و فقط این‌گونه می‌شود...
تنهایی را تاب آورد.
با یک آغوش خیالی!

تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۱۵ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #27
بی قرار!
تو که نباشی...
این روزها...
متوالی،
بی انصاف،
و با تمام بی رحمی...
می‌گذرند.
اصلا به این فکر نمی‌کنند که...
شاید در همین حوالی...
دلی برای دیدنت...
بی قراری کند!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۲۲ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #28
عذاب
گاه با خود می‌اندیشم:
اگر تو نبودی...
عاشق که می‌شدم؟!
اگر من نبودم...
سرنوشت که را...
عذاب می‌داد؟!
و این...
بزرگترین مشغله‌ی این روزهایم است!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۲۳ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
آخرین ویرایش
امضا : Unidentified

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #29
فراموشی
ای کاش...
فراموشی بگیرم.
درست...
شوم همانند مادربزرگم.
همان مادربزرگی که دیگر چیزی یادش نمی‌آمد.
حتی ما را هم نمی‌شناخت!
می‌خواهم مثل او شوم.
از یاد ببرم...
تمام آنچه گذشت بر من.
می‌خواهم چیزی به یاد نداشته باشم.
می‌خواهم فراموشی بگیرم.
تا بلکه بتوانم،
فراموش کنم روزهای بی کسی‌ام را...
فراموش کنم این عذاب وجدان را...
فراموش کنم که بودم...
که شدم!
ای کاش...
"فراموشی" بگیرم!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۲۵ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
امضا : Unidentified
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Niloo.j

Unidentified

کاربر فعال
سطح
6
 
ارسالی‌ها
984
پسندها
16,701
امتیازها
43,073
مدال‌ها
6
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #30
با خود می‌اندیشم.
آخر من چه بدی‌ای کردم...
در حق این سرنوشت؟!
مگر چه کینه‌ای از من به دل دارد؟
که اینگونه عذابم می‌دهد؟!
سرنوشت!
قلبم را...
از اینی که هست، شکسته تر مکن!
تقدیم به: ℳ
نوشته شده در ۹۷/۹/۲۶ توسط: شایع
من یه دیوونم که دیوونگیش رو دوست داره...❤
 
امضا : Unidentified
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Niloo.j
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا