متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته تقــــــلآ |NEGIN_R کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع NEGIN_R
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 36
  • بازدیدها 2,095
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #11
دلـمـ برای خودش ڪه هیچـ
بـرای صدایــش پَــر میکــشد
تلفــن ڪه زنـــگ می خــورد
تمـامـ وجودمـ گـوش میشــه
...
...

[صـدای دیگـری ڪه میـپیچه تو گـوشمـ]

...
...
همـه ام انتظـار مـیشود
چشمانم خیس میشوند
گــلومـــ سنگــین مـیشه
دلـــمـــ تنـگ تـر مـیشود
تنگـــــــــــــــــ تر میشود
و تنگــــــــــــــ تر میشود
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #12
نگرانی ک شاخ و دم ندارد

[میاید]

چتر میاندازد روی مغزت

رخت میشوید در دلت

انتظار میشود در چشمت

بغض میشود در گلویت

اشک که میچکد روی گونه ات

زهر خندی مینشیند روی لبت

و

[متنفر میشوی از بیخبری]
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #13
[ وقتی که باشه ]

شب با خیال راحت کابوس میبینی
با خیال راحت گریه میکنی و شونه ای مطمئن پناهت میشه
دلت قرصه و پا روی پا میندازی و تکیه میدی به کوه پشت سرت
زمین که بخوری نگران خراش های روی زانوت میشه
دیر که میکنی چشماش دو دو میزنن دنبالت
اشک که گونه اتو لمس کنه زمین رو با اسمون یکی میکنه
اجازه ی شکستن دلت رو به کسی نمیده
دریای دلت با بودنش ارومه
اما


[ وقتی که باشه ]

 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #14
سالهاست یلدا تا یلدایم سخت میگذرد
سالهاست زمستانم را از بهار شروع میکنم
سالهاست صدایم یخ زده در سرمای نبودت
نه انار از گلویم پایین میرود
نه حافظ در فالم مدارا میکند
نمیچسبد گرمای شومینه و خنده های دیگری زمانی که
[ تو نیستی ]
امشب
عجیب نبودنت چشمم را میزند
انقدر میزند تا خون ببارد
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #15
زبونم رو روی لبم کشیدم
زانوهامو چسبوندم به هم و دعا کردم که طاقت بیارن وزنمو
انگشتای یخ زده ی پامو تو کفشم جمع کردم
بزاق دهانمو فرو دادم و دستمو روی گلوم گذاشتم
فشار ناخنام توی دستم لرزشمو کم کرد
دوباره پرسید:
[ مگه تو به من حسی داشتی؟ ]
چشمامو گرد کردم تا مبادا اشکی مزاحمم بشه ..گفتم:
[ نه...من فقط یکم تعجب کردم جانمـ... ]
نگاهش امید گرفت...برای اطمینان خاطرش باز پرسید:
[ یعنی تو ناراحت نمیشی که دوستت ازدواج کنه؟ ]
چرا دهانم اینقدر خشک میشد؟!

چرا سوال میپرسید؟!
لبمو تر کردم و جواب دادم:
[ خوشحال میشم دوستم خوشحال باشه ]
لبخند زد :')
تلخند زدم:')
خوشحال شد
...
منـ مُـردمـ
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #16
کاش
[...]
کاش
قدر بودنشو بیشتر میدونستم
محکمتر بغلش میکردم
غذاهای خوشمزه تری واسش میپختم
خستگیامو بهش نمیگفتم
بار مشکلاتمو روی شونش نمی انداختم
وقت بیشتریو باهاش میگذروندم
فیلمای قشنگتری باهاش تماشا میکردم
شبا باهاش تو صف پمپ بنزین میموندم
صبحا چای بهارنارنج مورد علاقشو درست میکردم
کاش
جای خالیش اینقدر بزرگ نبود
کاش
من جای او" نبودم"
کاش
میدونست نبودنش برای شونه هام سنگینه
کاش
[...]
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #17
مثلا اگه [ غریبه] بودی

...

من عکسی ازت نداشتم
خاطره ای نداشتم
لباساتو نمیدیدم
دوستداشتنیاتو دوست نداشتم
ساعت رفت و آمدتو حفظ نبودم
اهنگ جانم گفتناتو از بر نبودم
صدای پاتو نمیشناختم
شماره ات رنک یک گوشیم نبود
گالری پر از عکسای تکراریتو نداشتم
علت خنده و دلیل ناراحتیتو نمیدونستم
عطرتو استفاده نمیکردم
پیراهنتو شبا پناهم نمیکردم
دلم دور دور های شبانه رو دوره نمیکرد

...

شاید
الان دلم برای[ چشمات ] تنگ نمیشد.
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #18
کیک کاکائوویی بدون خامه که خودم درست کرده بودم
۳ تا شمع روشن روی اون
و
لبخند پهن روی صورتم
دوربین زوم روی خستگی راه که از صورتت مشخص بود
تعجب
و
بعد ستاره هایی که توی شب چشمات سوسو میزدن
صدای خنده ی محبوبت
و
شبکه پی ام سی که اهنگی از اندی پخش میکرد
آخر از همه بغلم کردی
و
بیشتر از همه تو آغوشت موندم
اشک همیشه دم مشکم که حتی وقتی خوشحالم سقوط ازاد از پشت پلکام داره
اصرار کوچولوی خونواده برای آرزو قبل از فوت کردن شمع ها
و
صدای بلندت
"خدایا هرسال تکرار این شادی باشه برای خودموعزیزانم"
آمین های پشت سر هم
و
شمع های خاموش شده
پرسیدی
[ " چند ساله شدم؟ " ]
خندیدم و گفتم
[ " ۴۳ تموم شد. " ]
و
آرزوهایی که برآورده نمیشن: )
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #19
گوش هایم به صدایت عادت کرده اند
صدایم
صدایت را تقلید میکند
دستانم
دیگر دستی را نمیگیرند
روحم
در حصار تنم جا مانده
دیگر باد هم موهایم را نوازش نمیکند
در زمان سرگردانم
نمیدانم


[من اشتباه کرده ام]

آری
شاید من اشتباه دعا کرده ام
شاید خدا اشتباه استجاب کرده
من فقط تورا داشتم


و تو...
 
امضا : NEGIN_R

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,557
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #20
مَردُم
می‌خواهند عادتم دهند
ثانیه ها
می‌خواهند فراموش کنم
کاش
یکی از آنها کنار می‌کشید
من در حجم این فشار
توان نفس کشیدن ندارم
کاش
لبخندی متولد میشد
که از تو باشد
کاش
[صدایی که میشنوم واقعی شود]
کاش
...
 
امضا : NEGIN_R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا