نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته گاهی هم با خدا | t.shکاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع t.sh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 48
  • بازدیدها 2,378
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام دلنوشته: گاهی هم با خدا
نویسنده:t.sh
مقدمه:
بهتر نیست اندکی لحظات را با خدا بگذرانیم؟
خدایی که خدایی کرد و ما بندگی اش را سبک شماردیم؟
بیایید حداقل در این چند دقیقه با خدا باشیم و مثل خودش که همیشه به یادمان است حداقل ذره ای به یادش باشیم...
 
آخرین ویرایش

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #2
و خدا اینجاست...
دقیقا همین بالای سر ما...
کافی است کمی سرت را بالا بگیری...
می بینی که با چه اشتیاقی نگاهت می کند...
به دستت، به پات، به انگشتانت، به چشمانت و به تمام داشته هایت بنگر...
می توانی انکار کنی که بهترینش را به تو نداده؟...
نباید چشم ببندی و با تمام وجود فریاد بزنی "خدایا شکر"؟؟
میان این همه آدم که دوستشان داری می توانی کسی را پیدا کنی که بیشتر از خدا دوستت داشته باشد؟
یا اصلا می توانی خدا را دوست نداشته باشی؟
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
ما آدم ها یاد گرفته ایم فقط از نداشته هایمان گله کنیم...
هرگز نخواستیم از داشته هایمان تشکر کنیم...
نمی دانم چرا؟ اما حتی به این فکر نکردیم که اگر داشته هایمان را نداشتیم چه می کردیم؟...
کسی که پدر دارد از نداشتن مادر می نالد و بر عکس...
کسی که دوست های خوب دارد از دوست های بد قبلی اش می نالد...
کسی که دست دارد از پای نداشته اش می نالد...
کسی که ...
بیاییم بیخیال نداشته هایمان شویم و به داشته هایمان بچسبیم...
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
یک مرد از مشکلاتی که بر شانه هایش سنگینی می کند مدام می نالد...
یک زن از نبودن پول برای ولخرجی می نالد...
یک پسر از بی اعتمادی های خانواده اش نسبت به او می نالد...
و یک دختر درگیر شکستی است که در زندگی عشقی اش خورده است...
و هیچکدام هرگز نفهمیدند شاید بهتر بود حداقل نماز می خواندند...
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
تمام امیدم را به یک دست سپرده ام...
به دستی که دست می گیرد اما به دستی نیاز ندارد...
به دستی که گاه برای خطایم به پشت دستم می زند...
به دستی که گاه برای تلاشم به پشتم می زند که"موفق باش"...
به دستی که هرگز دستم را رد نکرد و اگر کرد برای در خواست اشتباهم بود...
به دستی که کوه را ساخت، دریا را آفرید و تمام مخلوقات از آثار هنری اوست...
آری ان دست، دستی نیست جزء دست خدا...
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
همین الآن بلند شو!
می دانم بلدی برو وضویی بگیر...
سجاده ای پهن کن...
بی وقت و بی جا نمازی دورکعتی برپادار...
با نیت "نماز توبه"...
الله اکبر را بگو و برو تا عالم خلسه...
می دانم پاکی اما ببین لذت ندارد؟...
اینکه به جای در برابر دیگران جلو خدا قد خم کنی؟...
می دانم!...
تو مغروری و جلوی کسی قد خم نمی کنی...
اما خدا را در غرورت فاکتور بگیر...
خم و راست شو او لایق خم و راست شدن است...
هر چند که ما باید لایق باشیم برای خم و راست شدن در برابرش...
یک بار هم که شده برو و این لذت را بچش ضرری نداره مطمئن باش...
معتادت می کند اما تا باشد از این اعتیاد ها...
افزودن به تجربه هایت را تبریک می گویم...
ممنون که این کاری که من هم گفتم را برای افزایش تجربیاتت انتخاب کردی...
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
چرا هنوز به اون درجۀ باور نرسیدی؟...
سخت تر از این ها رو هم اگر از بچگی تو گوشت بخونند باور می کنی حتی اگر خیالی باشند...
اما تو چنین چیزی را با اینکه از کودکی بهت گفتند و ثابت شده و حقیقی است باور نداری؟...
همان موقع که وقتی از خیابون رد می شدی نزدیک بود ماشین بهت بزنه اما نزد...
همان موقع که پات لیز خورد و نزدیک بود تو هوا چرخ بزنی و دست و پات بشکنه...
همان موقع که نزدیک بود پات به اون پله کوچیکه گیر کنه و با سر به زمین سقوط کنی...
چرا باور نکردی خدا با توست، همراه توست، بیننده وشنوندۀ اعمال توست، به فکر توست؟...
چرا به باور نمی رسی خدا هست و باید مواظب بود؟...
باید مواظب اعمالت باشی، گناه کمتر بکنی و بیشتر خدا را یاد کنی...
حداقل فراموش نکن خدا شاهد اعمال توست آنموقع خود به خود درست...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
در این یلدا که حافظ می خوانید...
صفحه ای هم از قرآن بخوانید...
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #9
یک بازیگر تو فیلمش به عنوان دیالوگ گفت:
-شکر که از این بدتر نشد...
بدتر اون این بود که تیر خورد و خلاصش کرد...
و آیا بد تر از این هم هست؟
پس چرا شکر گزاری نمی کنید؟
حداقل تیری تهدیدتون نمی کنه...
خدایا شکر که از این بد تر نشد...
 

t.sh

کاربر فعال
سطح
16
 
ارسالی‌ها
789
پسندها
9,340
امتیازها
27,673
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #10
مادرم معلم است...
در این ایام بازنشستگی در یک مدرسه برای یک دختر بچۀ مستضعف تدریس می کرد...
پایۀ دوم، درس فارسی...
مادرم می گفت...
"در درس به قسمتی مربوط به رایانه رسیدیم...
او گفت: رایانه چیه؟"
و آیا شما می دانید؟
پس بگویید "شکر که از این بدتر نشد"...
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا