m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 10/8/20 #21 تا طلوع انگور چند ساعت راه است باید امشب بروم باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند یه نفر باز صدا زد سهراب! امضا : m.sina
تا طلوع انگور چند ساعت راه است باید امشب بروم باید امشب چمدانی را که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند یه نفر باز صدا زد سهراب!
Dokhtar bahar رفیق جدید انجمن سطح 7 ارسالیها 52 پسندها 774 امتیازها 3,623 مدالها 7 10/8/20 #22 بیا ذوب کن در کف دست من جرم نورانی عشق را امضا : Dokhtar bahar
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 11/8/20 #23 آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید یا در آبادی کوزه ای پر می گردد آب را گل نکنیم امضا : m.sina
آب را گل نکنیم در فرودست انگار کفتری می خورد آب یا که در بشه ای دور سیره ای پر می شوید یا در آبادی کوزه ای پر می گردد آب را گل نکنیم
YASAMAN.RAZIYAN مدیر بازنشسته سطح 22 ارسالیها 3,294 پسندها 13,427 امتیازها 45,473 مدالها 26 14/8/20 #24 میشود نقش به دیواره رگ هستی من... اشک شدن های زمان بر سر ما شد عشق بازیه این فاصله ها دل من قاصدکی بیش نبود پشت آن چفت در پنجره ها امضا : YASAMAN.RAZIYAN
میشود نقش به دیواره رگ هستی من... اشک شدن های زمان بر سر ما شد عشق بازیه این فاصله ها دل من قاصدکی بیش نبود پشت آن چفت در پنجره ها
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 15/8/20 #25 آیینه به تو خیره شده است تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد امضا : m.sina
آیینه به تو خیره شده است تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید و اگر بغض کنی آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
nhirqm˙ رو به پیشرفت سطح 4 ارسالیها 175 پسندها 359 امتیازها 2,113 مدالها 5 17/8/20 #26 دست جادويی شب در به روي من و غم می بندد مي كنم هر چه تلاش او به من می خندد امضا : nhirqm˙
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 18/8/20 #27 دستانت را می گشایی ، گره تاریکی می گشاید لبخند می زنی ، رشته ی رمز می لرزد می نگری ، رسایی چهره ات حیران می کند بیا با جاده ی پیوستگی برویم امضا : m.sina
دستانت را می گشایی ، گره تاریکی می گشاید لبخند می زنی ، رشته ی رمز می لرزد می نگری ، رسایی چهره ات حیران می کند بیا با جاده ی پیوستگی برویم
nhirqm˙ رو به پیشرفت سطح 4 ارسالیها 175 پسندها 359 امتیازها 2,113 مدالها 5 18/8/20 #28 من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود امضا : nhirqm˙
من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,536 پسندها 7,166 امتیازها 35,773 مدالها 16 20/8/20 #29 ديرگاهی است در اين تنهايی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند ليك پاهايم در قير شب است امضا : m.sina
ديرگاهی است در اين تنهايی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند ليك پاهايم در قير شب است
nhirqm˙ رو به پیشرفت سطح 4 ارسالیها 175 پسندها 359 امتیازها 2,113 مدالها 5 20/8/20 #30 تا نسیم عطشی در بن برگی بدود زنگ باران به صدا می آید آدم اینجا تنهاست امضا : nhirqm˙