متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مشاعره مشاعره با اشعار سهراب سپهری

  • نویسنده موضوع ژینا
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 186
  • بازدیدها 5,481
  • کاربران تگ شده هیچ

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #41
هر کجا هستم باشم، آسمان من است
پنجره ، فکر، هوا، عشق، زمین مال من است
چه اهمیت داردگاه اگر می رویندقارچ های غربت؟
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت میروم از قلبت
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #42
تو مرا آزردی
که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت میروم از قلبت
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #43
تو به آیینه،نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد

ديرگاهی است در اين تنهايي
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا مي خواند
ليك پاهايم در قير شب است
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #44
ديرگاهی است در اين تنهايي
رنگ خاموشی در طرح ل**ب است
بانگی از دور مرا مي خواند
ليك پاهايم در قير شب است
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
 
امضا : SAN.SNI

jαɴα

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
146
پسندها
503
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
سن
21
  • #45
ترا به گرمی یک سیب می کند مانوس
و عشق تنها عشق
مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد
مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
 
امضا : jαɴα

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #46
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
تو به آیینه،نه آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
 
امضا : m.sina

بهآر :)

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
64
پسندها
55
امتیازها
148
مدال‌ها
1
  • #47
تو به آیینه،نه آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می‌خواند.
 
امضا : بهآر :)

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #48
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می‌خواند.
دچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
 
امضا : m.sina

AINAZ.R

کاربر حرفه‌ای
سطح
25
 
ارسالی‌ها
2,758
پسندها
13,649
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
  • #49
دچار یعنی عاشق
و فکر کن که چه تنهاست
اگر ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد .
 
امضا : AINAZ.R
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Nazanin_N

Nazanin_N

رفیق جدید انجمن
سطح
6
 
ارسالی‌ها
73
پسندها
581
امتیازها
3,013
مدال‌ها
7
  • #50
دچار باید بود
وگرنه زمزمه حیات میان دو حرف
حرام خواهد شد .
در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه
دورها آوایی است که مرا می‌خواند.
 

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا