نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

روی سایت دلنوشته ی ممنوعه| Niloo_j کاربر یک رمان

  • نویسنده موضوع Niloo.j
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 31
  • بازدیدها 1,462
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #1
90262

یا حق

دلنوشته‌ی ممنوعه

از Niloo_j کاربر انجمن یک رمان
ویراستار: نسترن بانو

مقدمه :

از همان روزی که آدمی میوه‌ی ممنوعه‌ای را برای حوٓایی
چید، همه چیز هستی ممنوعه شد!

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #2
در این روزگار نامردی، موی بلند زنانه به چه دردم

می‌خورد؟!

برایم ممنوعه بود

امروز مردانه موهایم را کوتاه کردم...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #3
تو ممنوعه‌ای بودی که داشتنش را طلب کردم، من نیز

رانده شدم

از همه چیز، از همه جا، از همه کس

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #4
روبه‌روی آینه ایستادم، نگاهی به تمام چهره‌ام کردم

چقدر فرق کرده بودم!

بی‌هیچ آرایشی، بی‌هیچ رنگ و رویی

یادم آمد برایم زیبایی

ممنوعه بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #5
کودکی دیدم شاد بود می‌خندید، تند می‌دوید، بالا و

پایین می‌پرید، طرفم آمد

لبخندی زد، دست به طرفم دراز کرد

با همان لحنِ کودکانه سلامی کرد

بی‌اختیار خنده بر لبم آمد

خندید و گفت:
-خوشگل شدی.

خنده بر لبم جمع شد، یادم آمد

خنده برای من ممنوعه بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #6
پر از بغضم، پر از حرف، پر از درد، پر از غم،

خواستم به کسی بگویم، کسی را پیدا نکردم!

خواستم فریاد بزنم، فریادی که گوش زمین و زمان را

کَر کند، فریادی که تمامم را خالی کند،

دهان باز کردم ولی نتوانستم

نتوانستم

چون من دختر بودم

فریاد برایم ممنوعه بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #7
گم شده‌ام در این شهر، در میان این آدم‌ها

یکی بیاید

دنبالم بگردد، پیدایم کند، مرا از این شهر با خود ببرد

من اشتباهی آمدم،

این شهر برای من ممنوعه بود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #8
ممنوعه‌ام سلام

حالت خوب است، کِیفَت کوک است؟

حال دِلَت خوب است؟

شنیده‌ام بار سفر بسته‌ای!

سفرت به سلامت

مواظب خودت باش

حواسَت باشد، چیزی را جا نگذاری

همه را با خود ببر

خاطراتت را، دلَت را، دلتنگی‌ات را،

خوبی‌هایت را، حتی دعواهایت را

همه را با خود ببر

ممنوعه‌ام
سفرت به سلامت

 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #9
کاش سیگار برای دختر عیب نداشت

کاش برای قلب ضرر نداشت

کاش تنگی نفس نمی‌آورد

آن وقت

پُکی می‌زدم و آرام می‌شدم

کاش سیگار ممنوعه نبود.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j

Niloo.j

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
5,062
پسندها
70,098
امتیازها
80,673
مدال‌ها
34
  • نویسنده موضوع
  • #10
دلم کمی محبت خواست، کنایه زدند، خندیدند و

رفتند

بی‌آنکه بدانند با من چه کردند

قلبم را برای هر محبتی ممنوعه کردند.


 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Niloo.j
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا