روی سایت دلنوشته قهوه تلخ تنهایی|shaghayegh.b کاربر انجمن یک رمان

[elahekhazan]

دل من وقتی شکست که آدم‌های اطرافم دیگر مثل قبل نبودند
دل من وقتی شکست که بهترین افراد زندگی‌ام تبدیل شدند به دشمن‌هایم
دل من وقتی شکست که دیگر تنهایی را به بودن با دیگران ترجیح دادم...

 

[elahekhazan]

گاهی دلت می‌خواهد کسی باشد تا به رویت لبخندی از جنس آرامش بزند،
اما تنهایی یغماگر این احساس است
گاهی می‌خواهی کسی باشد تا بتوانی تمام عمرت را برای او بازگویی کنی،
اما تنهایی ویرانگر این اتفاق است
گاهی می‌خواهی کسی باشد تا در غروب خوشی‌ها اشک چشمانت را بزداید،
اما تنهایی تباهگر این آرامش است...

 

[elahekhazan]

تنهایی آنقدرها هم بد نیست
فقط کمی مغرور و خودخواه است،
مغرور و عاشق
عاشق هر کسی شود نمی‌گذارد جز او با کس دیگری باشد...

 

[elahekhazan]

نمی‌دانم چند سال دیگر با هم هستیم یا نه،
نمی‌دانم خوشبختیم یا نه،
اما می‌دانم که قلبم هنوز هم تو را تمنا می‌کند.
دستانم رایحه تو را هنگام دلتنگی به همراه دارند
می‌دانم هنوز هم موهایم را کوتاه نکردم چون تو آنها را بلند دوست داری
می‌دانم کتاب فروغ را هنوز هم می‌خوانم چون یادگاری توست
می‌دانم شب تا صبح به انتظار شب‌به‌خیرت می‌نشینم
می‌دانم هنوز دفتری که شعرهایم را درونش حک می‌کردم دارم چون تو عاشق شعرهایم بودی
می‌دانم هنوز هم پنجشنبه عصر به همان کافه می‌روم و قهوه تلخ سفارش می‌دهم
اما این را نمی‌دانم که در کنار تمام این‌ها، تو را هم دارم یا نه؟!

 

[elahekhazan]

خیلی وقت است که درون قهوه‌ام شکر نمی‌ریزم
خیلی وقت است که قهوه‌ام شیرین نیست
خیلی وقت است که قهوه‌ام حتی تلخ هم نیست
قهوه‌ام از باران اشک‌هایم شور می‌شود
قهوه شور از اشک، حتی از قهوه تلخ قجری هم کشنده‌تر است...

 

[elahekhazan]

یادت بماند قلبم را تمام و کمال تقدیمت کردم،
یادم می‌ماند قلبت را از من دریغ کردی؛
یادت بماند چشمانم فقط تو را می‌دید،
یادم می‌ماند چشمانت همه را می‌دید جز من و عشقم را؛
یادت بماند تو را همیشه تشویق به شیرینی زندگی کردم،
یادم می‌ماند تلخی تنهایی زندگی‌ام را بی‌نهایت کردی...

 

[elahekhazan]

اگر قهوه تلخ تنهایی‌هایم با آمدنت شیرین می‌‌‌‌‌‌‌شد
تمام شهر را دنبالت می‌گشتم،
اما تو قهوه تلخم را تلخ‌تر می‌کنی تا شیرین‌تر
پس ترجیح می‌دهم در تلخی قهوه تنهایی‌هایم غرق شوم تا به شیرینی دروغین تو بیایم.

 

[elahekhazan]

وقتی در تنهایی‎هایم غرق می‌شوم، به تقدیرم لعنت می‌فرستم،
وقتی در خوشی‌هایم غرق می‌شوم، به تنهایی؛
فاصله این دو لعنت خیلی کم است، اما فرقشان را تقدیر رقم می‌زند...

 

[elahekhazan]

عادت دارم تنهایی‎هایم را جار نزنم،
اما بغض را هرکاری کنی سرباز می‌کند.
بغضم می‌شکند و تنهایی‌هایم را به اجرا می‌گذارد،
آن لحظه است که همه تنهایی‌هایم را به چشمم می‌آورند.

 

[elahekhazan]

تقاص اشتباهاتم را با شکستن قلبم دادم،
نه رفتن تو؛
تقاص اشتباهاتم را با اشک خون ریختنم دادم،
نه ماندن جای خالی تو؛
تقاص اشتباهاتم را با تنهایی‎هایم دادم،
نه نماندن تو...