نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

مشاعره مشاعره با اشعار سيد مهدى موسوى

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #11
در ایــن دیار ، آمدن نــو بهـار پوچ
تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است

ترمز بریده در سر من بیت های بعد
باران خسته، من، تلفن، شب، صدای رعد
یک هیچ چی شبیه خودت، شکل دیگرت
که مرده است آخر خط های دفترت
 
امضا : m.sina

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #12
ترمز بریده در سر من بیت های بعد
باران خسته، من، تلفن، شب، صدای رعد
یک هیچ چی شبیه خودت، شکل دیگرت
که مرده است آخر خط های دفترت

توی زیبایی ات شعار بده
موی تب کرده را به باد بریز
عرق کارگر شو قبل از مزد!
اوّلین پیک را زیاد بریز
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #13
توی زیبایی ات شعار بده
موی تب کرده را به باد بریز
عرق کارگر شو قبل از مزد!
اوّلین پیک را زیاد بریز

زندگی ایستگاه غمگینی ست اول جاده های خیس جهان

چمدانی که منتظر مانده، اتوبوسی که راه می افتد...
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #14
زندگی ایستگاه غمگینی ست اول جاده های خیس جهان

چمدانی که منتظر مانده، اتوبوسی که راه می افتد...
دست می لرزد از... نمی داند! عقل شک می کند به بودنِ خویش
من منم! تو تویی! تو، من، من، تو... بعد به اشتباه می افتد!!
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #15
دست می لرزد از... نمی داند! عقل شک می کند به بودنِ خویش
من منم! تو تویی! تو، من، من، تو... بعد به اشتباه می افتد!!


در این دیار آمدن نو بهـار ِ پوچ
تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است
دارد قطار فاجعه نزدیک می شود
بمبی هنوز در چمدان مسافر است



 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #16
در این دیار آمدن نو بهـار ِ پوچ
تنها دلیل رفتن مرغ مهاجر است
دارد قطار فاجعه نزدیک می شود
بمبی هنوز در چمدان مسافر است


توی زنجیر هم نمی خواهم​
پیش ِ آدم فروش گریه کنیم​
بغلم کن «شقایق» غمگین​
تا که با «داریوش» گریه کنیم​
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] m.sina

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #17
توی زنجیر هم نمی خواهم​
پیش ِ آدم فروش گریه کنیم​

بغلم کن «شقایق» غمگین​
تا که با «داریوش» گریه کنیم​

مرگ اسمی ست شکل یک چاقو
بر سر گاو نیمه خوشبختم
عشق یک اسم دیگر از آن است
که نشسته ست داخل تختم
 
امضا : m.sina
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #18
مرگ اسمی ست شکل یک چاقو
بر سر گاو نیمه خوشبختم
عشق یک اسم دیگر از آن است
که نشسته ست داخل تختم

منی که مونس رنج دقایقت بودم
سکوت کردم و ماندم... که عاشقت بودم!! »
نگاه کردم و دیدم پدر سرش خم بود
نه! غم نداشت، پدر واقعاً خود غم بود!!
 
امضا : SAN.SNI

jαɴα

رو به پیشرفت
سطح
6
 
ارسالی‌ها
146
پسندها
503
امتیازها
3,013
مدال‌ها
6
  • #19
منی که مونس رنج دقایقت بودم
سکوت کردم و ماندم... که عاشقت بودم!! »
نگاه کردم و دیدم پدر سرش خم بود
نه! غم نداشت، پدر واقعاً خود غم بود!!
دوید مادر و در چشم های او نِگریست

-«سلام... » بعد درآن بازوان خسته گریست



که تشنه است کویری که در تنش دارد

که هفت سال و دو ماه است که عطش دارد
 
امضا : jαɴα

m.sina

کاربر خبره
سطح
14
 
ارسالی‌ها
3,536
پسندها
7,166
امتیازها
35,773
مدال‌ها
16
  • #20
دوید مادر و در چشم های او نِگریست

-«سلام... » بعد درآن بازوان خسته گریست



که تشنه است کویری که در تنش دارد

که هفت سال و دو ماه است که عطش دارد
دردم این بود که از یار خودی گل خوردم
حرفی از عقل بداندیش به یک م**س.ت زدند
باختم آخر بازی همگی دست زدند
از تو آغاز شدم تا که به پایان برسم
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : m.sina

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا