- ارسالیها
- 3,536
- پسندها
- 7,166
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
مثل دیوانه زل زدم به خودممنی که مونس رنج دقایقت بودم
سکوت کردم و ماندم... که عاشقت بودم!! »
نگاه کردم و دیدم پدر سرش خم بود
نه! غم نداشت، پدر واقعاً خود غم بود!!
گریه هایم شبیه لبخند است
چقدر شب رسیده تا مغزم
چقدر روزهای ما گند است