روی سایت دلنوشته اوج تنهایی|آذردخت پاییزی کاربرانجمن یک رمان

[Shadi.Roohbakhsh]

ساعت‌ها چشمت به افق خیره می‌ماند فقط برای یک چیز...
فردی که بیاد و تورا برای همیشه از شر تنهایی خلاص کند.
اما...
خود تو هم می‌توانی خودت را از تنهایی رها سازی، فقط کافیست که بخواهی .

 

[Shadi.Roohbakhsh]

آن گاه که میان آن همه تاریکی وهم انگیز روزنه‌ای درحال رشد میبینی، شگفت آور است.
کم کم آن ذروزنه، بزرگ وبزرگ تر می‌شود.
آنقدر بزرگ که، تبدیل به خورشیدی زیبا وپرمهر می‌شود.
کم کم یخ دلت باز، وتاریکی چشمانت نابود می‌شود.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

دیگه ردی از اون همه خط خطی‌های عجیب وغریب روی دستات نیست.
دیگه توی چشمات حس پوچ بودن وسرد بودن وجود نداره.
بجاش...
حس شاد بودن وخوشحالی رشد می‌کنه.
دیگه هیچ وقت فکرت سمت تنها بودن هم نمیره.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

دلت منتظر نورِ...
قلبت چشم به راه یک نفر...
لبخند‌هایی که ناپدید شدن،
هم منتظرکوچکترین جرقه‌ای هستن تا دوباره به وجود بیان.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

کنار امواج خروشان دریا قدم میزنی، نگاهت رو به غروب نارنجی رنگ خورشید میدی.
لحظه‌ای فکر میکنی که...
آیا میشه فردا دیگه خورشید طلوع نکنه؟!
درست مثل قلب تاریک تو!

 

[Shadi.Roohbakhsh]

وقتی چشمات رو به تصویر مواج خودت توی آب‌های نیلگون دریا می‌دوزی...
متوجه غم عمیق اون‌ها میشی.
پس تلاش میکنی...
تلاش میکنی برای بلند شدن دوباره
حتی اگر بار‌ها و بار‌ها زمین بخوری، بازهم بلند میشی.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

بعضی‌ها میگن آروم بودن آدم‌ها یعنی...
آرامش قبل از طوفان
ولی...
من میگم آروم بودن آدم‌ها، یعنی...
درد عمیقی تو وجودشون هست.
یعنی...
دارن اون درد رو با تمام وجودشون، تحمل میکنن.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

وقتی میبینی یک دختر، یا پسر زانو‌هاش رو بغل گرفته وداره محو افق میشه.
ممکنه اون آدم دردی توی وجودش داشته باشه که...
برای تو غیر قابل تحمله
اما...
برای اون حکم زندگی رو داره!چرا؟!
چون، اون درد باعث میشه یادش باشه ...
که دیگه اون راه اشتباه رو نره؛ یا اون کار اشتباه رو دیگه انجامش نده.

 

[Shadi.Roohbakhsh]

وقتی یه آدم اونقدر خودش رو، توی تنهایی‌هاش غرق کنه
دیگه زنده نیست بلکه...
اون آدم دیگه شده یه مرده متحرک که...
فقط اکسیژن مصرف میکنه.
ولی ...
بازم راه برگشتی هست؟!

 

[Shadi.Roohbakhsh]

آره! یه راه وجود داره ولی...
باید سختی هاش رو به جون خرید.
من، تو حاضریم این کار رو بکنیم؟!
حاضریم سختی های این راه رو به جون بخریم برای آزادی؟
برای رهایی از تنها بودن؟