متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه اشعار پیامبر دیوانه | م . میم کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع زینب میشی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 101
  • بازدیدها 4,819
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #1
Untitled_1.png
به نام خدا



واژه ها تمام می شوند
برای سرودن از تو
من دارم به جنون
نزدیک تر میشوم
 
آخرین ویرایش
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #2
ما شعر نمی گوییم
فقط دردهایمان را
به زبان رمز
مخابره می کنیم
برای کسانی که با ما
درد مشترک دارند
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #3
بعضی شعرها
چقدر نامردند
درست دست روی زخم آدم می گذارند
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #4
و شاید سکوت ؛
بلندترین شعر من باشد
شعری که هنوز
بندهای پایانی اش ادامه دارد !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #5
اگر غروب خورشید نبود ؛
خدا فقط می داند هر چند وقت یک بار
یادی از من می کردی !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #6
از وقتی تو رفته ای
شبها ؛
بلند و بلندتر شده اند
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #7
گاهی دلتنگی
پاورچین پاورچین
از پشت سر می آید
و با دستان سردش
جلوی چشمانت را می گیرد
بعد از پرس و جو
و فکر و خنده
تازه می فهمی ؛
غروب جمعه ای در راه است
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #8
و شاید من
ادامه ی شعر مادرم باشم
شعرهایی از درد بی سوادی
با شال و کلاه بافتن برای پدر
هر شب تا سپیده دم می سرود
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #9
با آن موهای نامرتب که از پشت سر
ناشیانه با کش جمع کرده ای
با آن دامن گلدار
که جای دستهایت روی آن مانده است
با آن ققد کوتاه
و هیکل ناموزون
با عطر و بوی عرق تنت
بوی تند پیاز داغ و غذا
با همه ی اینها ؛
دوستت دارم مادر
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #10
دیشب ،
دوباره خوابت را دیدم
از ترس آنکه فراموش کنم ؛
تا صبح بیدار نشستم
مرور کردم خوابم را !
 
امضا : زینب میشی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا