نام " تو " که می آید
پاهایم قفل می شوند
و قدم از قدم بر نمی دارند
نفسم ،
هر کجای راه سینه ام باشد ؛
متوقف می شود
ذهنم تمامی مباحث را تعطیل می کند
و قلبم ؛
به دیواره سینه ام گوش می خواباند
تا بشنود شاید ، صدای گام هایت را
نام " تو " که می آید ؛
جهان سکوت می کند
و دستپاچه به تماشایت برمی خیزد
انگار که علامت وقف واجب
روی نامت حک شده باشد