متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

کامل شده مجموعه اشعار پیامبر دیوانه | م . میم کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع زینب میشی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 101
  • بازدیدها 4,863
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #11
پاییزم !
که روز به روز
زرد و ناتوان میشوم
 
آخرین ویرایش
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #12
نام " تو " که می آید
پاهایم قفل می شوند
و قدم از قدم بر نمی دارند
نفسم ،
هر کجای راه سینه ام باشد ؛
متوقف می شود
ذهنم تمامی مباحث را تعطیل می کند
و قلبم ؛
به دیواره سینه ام گوش می خواباند
تا بشنود شاید ، صدای گام هایت را
نام " تو " که می آید ؛
جهان سکوت می کند
و دستپاچه به تماشایت برمی خیزد
انگار که علامت وقف واجب
روی نامت حک شده باشد
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #13
ما نه معتاد شده بودیم
و نه آن قدر خسته
که سیگارهایمان را
آتش به آتش بیافروزیم
و چای هایمان را سیاه و جوشیده
یک نفس بالا دهیم
ما فقط در عصری که هیچ چیز
بهای خودش را نداشت ؛
عاشق شده بودیم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #14
تو را نداشتن
عیب نیست
ولی " درد " که دارد !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #15
تو ...
که نیستی
پس دارم ساعتها
با چه کسی حرف میزنم؟
دیوانه شده ام انگار ... !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #16
پرت میکنم حواسم را
سمت خیمه ها
به سوی مشکهای خالی
حواسم اما ...
دوباره پیش پای تو می افتد !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #17
یادت ؛
مثل یک تصنیف غمگین و قدیمی ست
که از ماشین بغلی پخش میشود
ماشین با شتاب جلو میرود من اما ؛
به سالهای دور باز می گردم
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #18
تو هم به من می اندیشی
وگرنه این قدر ؛
میان این شعرها
پرسه نمی زدی !
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #19
تو باز خواهی گشت !
این شعرها
که این گونه می گویند
 
امضا : زینب میشی

زینب میشی

مدیر بازنشسته
سطح
25
 
ارسالی‌ها
1,983
پسندها
17,116
امتیازها
42,373
مدال‌ها
22
  • نویسنده موضوع
  • #20
مثل یک سرباز
که هر کجا
ثبت می کند تاریخ ترخیصش را
روی هر درخت ، لای هر کتاب
زیر تخت ، روی دست خویش
نوشته ام نامت را !
 
امضا : زینب میشی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا