روی سایت آفاق عشق | Dilan کاربر انجمن یک رمان

[Dilan]

جانم قرارمان چه بود!؟
مگر قرار نبود نروی و من را تنها نگذاری؟
مگر نمیگفتی برایت با ارزش هستم؟
پس چرا رفتی و تنها گذاشتی من را با دلی که هر ثانیه دلتنگت میشود!
مگر قرار نبود روزهای بد را باهم باشیم؟
مثل کوه پشت هم...
در کنار هم...
باشد جانم رفتی؛ این را هم قبول!
باشد برو...
اما بدان تا ابد در قلبم خواهی ماند...
جای خالیت را هیچکس پر نخواهد کرد...
برو به سلامت...
برو خوشبخت باش...
***

 

[Dilan]

باران میبارد
کمی درنگ کن
کمی دیرتر برو
فکر کن
فقط ثانیه ای فکر کن
خوب به چشمانم نگاه کن
به اخبار چشم هایم ‌گوش بده
نگاه کن تیتر اخبار میگوید نرو
با رفتن تو اینجا دختری میشکند
نرو قول میدهم‌ کاری کنم که دیگر فکر رفتن به سرت نزند تو فقط بمان
جان دلم باز که تو ناراحت شدی
من که فقط گفتم به رفتنت فکر کن
آنقدر به این ساعت نگاه نکن هنوز وقت رفتن نرسیده
لحظه‌ای به حال پریشان من نگاه کن خودت از رفتن منصرف میشوی
دیگر نگذار با رفتنت جهان را آب ببرد!
***

 

[Dilan]

دلم هوای یک دوست را دارد
دوستی که شش دانگ برای من باشد
دوستی که وقتی میگویم نرو
بماند و نرود
یک جان دل
دوستی که ناگفته حرف هایم را بفهمد
کسی که وقتی میخندم حجم آن بغض بزرگی که در خنده هایم نهان شده است را ببیند‌..
مذکر و مونث ش فرقی ندارد...
ففط کسی باشد که بدون حاشیه و ترس و دروغ تا ناکجا آباد زندگیم را برایش باز گو کنم...
کسی که دور از جنسیت همراهم باشد...
***

 

[Dilan]

فقط نقطه‌ای بودی لعنتی
من بزرگت کردم
من بودم که خط به خط نوشتمت...
آدم ها "بازیچه" دست تو نیستند...!
یکهو بیایی،
عاشق کنی،
وابسته کنی،
و یک روز همه را نادیده بگیری و بروی...!
بی توجه به انکه اتفاقی افتاده باشد..!
برایت دفتر شعر هایم را باز کردم
و وسط عاشقانه هایم جسپاندمت...
تا همه دنیا بدانند و بخوانند..
یادت می‌آید روزهای اول چقدر این رابطه برایت جذاب بود...
چطور به این زودی فراموشش کردی؟
آن همه عشق کجا رفت!؟
جانا، وقتی عاشق نیستی چرا احساسات یک دختر را به بازی میگیری!؟
در وصف نگاه های دلفریبت
برای توصیف چشمان سیاهت
چه کاغذ هایی را سیاه نکردم...
چه قلمهایی را تمام نکردم...
جانم،
همه مثل تو که نیستند...
دخترا ها ساده و زود باورند
آری!
تو راست میگویی...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Dilan]

در این جهان بی در و پیکر
در این جهان منم ها
در غریبی خودت
کسی باشد که از ته قلبش "تولدت" را تبریک بگوید از قضا قلبش هم کم عاشق نباشد!
دوستت داشته باشد همانند مجنون که لیلی را و فرهاد شیرین را!
کسی باشد که دلت را به زندگی گرن کند، به "ادامه" اش
طوری نگاهت کند که انگار تو امتداد خوشبختی‌ش هستی
علت تمام زیبایی های زتدگیت بشود او!
بشود شیرین لحظه هایت
چشم بسته بتوانی بهش تکیه کنی
و هراسی از نبودنش نداشته باشی
اهل رفت و آمد نباشد
اهل تو باشد
بهت بیاد و بماند
فدرت را بداند
کسی که دنیا بدون تو برایش خالی باشد، هیچ باشد، پوچ باشد..!
آنوقت است که هر سال موقع "تولدت" میتوانی بگویی یک یال "زندگی" کردی!
آنوقت است که میتوانی جشن بگیری
حضورت را، حضورش را...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Dilan]

در تمام خیابان های مجازی
عاشقانه نوشتم!
همه خواندند!
بجز او که باید میخواند...
***

 

[Dilan]

همانند
آتش نشانی هستم،
که در شبِ چهارشنبه سوری...
آماده باشِ کامل است!
آماده باشِ کامل هستم..!
برای یک"تماس" از سوی تو...
***

 

[Dilan]

بودنِ یک "تو" در زِندگیِ مَن
حَق ِمُسَلَّمم است...
***

 

[Dilan]

جای خالیت در زندگیم را
کسی جز خودت پر نخواهد کرد جانِ دلم...
***

 

[Dilan]

جانم...
میخوانی؟
میخواهم بزرگترین اعتراف زندگیم را بکنم
جانا میدانستی؟
که چقدر"دوستت دارم"
که زنده بودن و زندگی کردن بدون تو برایم معنایی ندارد
جان دلم...
من بی تو روز دیگری را نمیخواهم
هرگز نمیخواهم...
***