متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته سوختن برابر عشق | مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 2,180
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #11
آخرین نگاهت یادت هست ؟
کنار هم دست در دست هم بودیم نگاهمان باهم گره خورده بود
لحظه ای صدای بوق ماشین ها و دیگر خاموشی و .....
ابدیت
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #12
وقتی همه جیغ زدند نماندم، تا دلتنگشان نشوم پرواز کردم سوی تو.
ما عاشقانه در کنار عشقمان سوختیم
یادت هست برای ماه عسل میرفتیم که با اتش گرفتن ماشین ماهه عسل تبدیل به ماه عزا شد
امروز با شنیدن صدای سوت دستگاه بعد از ماه ها به تو پیوستم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #13
کنارت نشسته ام تا تو را نگاه کنم تا بی هوا دلم را دوباره به نامت بزنم آری به اصرار زیاد به اینجا آمدم تا فهمیدند عاشق تو هستم و عشقم واقعیست راهم دادند
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #14
بی گدار به آب نزن تو فقط برای خودم ماندی
اما سوز غم از دست دادن ما برایشان زیاد است
عروسی را تبدیل به عزا کردیم
اگر نگاهمان خیره به هم نبود عاشقانه هایمان زمینی بود
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #15
سیاه بود چهره من هنگام دعا برای عشقمان
گمانم همان بود که ما در آتش عشق خود سوختیم
مردد بودم دردمان چه بود
که بی هم نفس نمی کشیدیم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #16
به گمانم دلمان باهم نبود که برای ذره ای عشق طلب جان کنیم
مارا به هیچ به دست مرگ سپردند و رفتند
مارا برای لحظه ای از خاک جدا نکردند
 
آخرین ویرایش
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #17
سلام مرگ به ما بی طمع نبود اوجان ماگرفت
ما عشقمان هنوز باقیست
سلام ما به مرگ بی خبر بود و بس اومارا با خود برد و ما را به تاوان عاشقی سپرد
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #18
از آتش فاصله بگیر تورا نسوزاند من دلم به تو بند است عزیز دلم
از اتش فاصله بگیر شعله هایش تو را از من گرفت و باز من تنها شدم اما برمیگردم کنارت بدان تنهایت نمی گذارم حتی تا جهنم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #19
من آتش را حال دوست دارم گرمایش مانند عشقمان سوزان است.
این عاشقی بود که آتش را به ما هدیه داد .
درد دارد نبود خانوادهایمان کنارمان.
درد دارد عاشقی نکردن زیر باران.
درر دارد در زمستان قدم نزدن و به هوای آغوشت لیز نخورم تا تورا مرا به آغوش بکشی
درد دارد نفس نفس زدن هایمان مانند کودکان در خیابان
درد دارد کنار تو بودن و حس نکردن دستهای عاشقی
درد دارد این لعنتی و بغض دوری خانواده هایمان
درد دارد اشک مادر و کم خم شده ی پدرت
درد دارد آن موهای سپید شده ی پدرم
درد دارد بالا رفتن نمره چشم مادرم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #20
از چه بگویم ...
آری حال حاضرم باز جان دهم تا کنارت باشم
کنارتو را در جهنم و بهشت دوست دارم
حال در برزخ نگاهت گیر کرده ام
ما در حین عاشقی سوختیم.
ما عاشقانه نگاه کردیم و اشک ریختیم
نگاهمان سوزان ما آتش عشق را شعله ور کرد و جسممان راهم سوزاند
 
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا