متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته سوختن برابر عشق | مهدیه احمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع مهدیه احمدی
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 2,179
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #21
ما جز خاطره هیچ نداریم برای خانواده هایمان
آن هم فقط از عشق مان برایشان مانده
ما انقدر در عشق هم غرق بودیم که همه را
از باد برده بودیم
حال که دیگر نفس هایشان با مانیست
هوای دلمان دلشان را میخواهد
دل انها برای ما و
دل ما برای انها
دلشان همیشه و دل های ما به تازگی در نبودشان
هوای هم را کرده
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #22
بی قرار تر از قبل مرا نگاه کن حال دیگر صدای قلبت را نمیشنوم
من قلبم را درخاک جا گذاشتم ولی روح من بی جان کنارت است
قلب من اگر بود باز برای تو می تپید
حال که قلبی ندارم با نگاه سردم به تو جان میدهم و عشقم را هدیه آن نگاه دلبرت میکنم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #23
شنیده ام آدم های عاشق بعد از مرگ هم کنار هم هستند پس عشق ما دوتا واقعی بود که حال کنار هم هستیم ...اما...اما
نگرانم نگاهت این روزها با من یکی نیست نگاهت سرد شده آن اتش عشقی که داشتی در گوی چشمانت خاموش شده
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #24
از خاک برآمدیم و برخاک شدیم....
جمله ایست که بر روی قبر من نوشته اند
این جمله ورد زبان مادرم است. گویی میخواند تا شاید دلش آرام گیرد و نبودم را راحت تر تحمل کند.
کاش من بودم تا دوباره برای دل مادرم جان دهم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #25
سر بر زانوی خود گذاشته ام و به تو نگاه میکنم
به تویی که در نگاهت اسیر شده ام
این جمله را دیگر به من نمی گویی
چرا سکوت را کنار من ترجیح میدهی
من به خاطر تو رها کردم دنیا را
من برای تو لحظه ای اجازه ایست دادم به قلب داغونم
تو چرا با من حرف نمی زنی
نلرزان دلم را، قلب من شکننده است مریض است
بگو چه می خواهی ....
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #26
ما از دشتِ خاطرات نداریم
ما هرچه داریم از دلمان داریم
ما باهم برای هم ماندیم
ما کنار هم تا پای مرگ ماندیم...
چرا میخندی به نوشته های من
مگر دروغ است عشق من؟
چرا تو بی قرار نیستی کنار من؟
بگو دردت چیست حال که کنارتم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #27
حال که اینگونه بی توجهی
سرم درد می کند برای دلبری کردن
من زیادی برایت دلبری کردم آشفته ای؟
دلم را نلرزان حرف بزن لعنتی
اگر نمیخواستی کنارت باشم چرا موقع جان دادنم روبرویم بودی
چرا دستم را گرفتی؟
یادم هست آن لحظه هم دستم را رها کردی
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #28
میترسم نکند جان نداری دل هم نداری؟
نکند مرا فراموش کردی؟
نکند دلت را جاگذاشتی که شاید من بمانم و آن جا دلتنگت نشوم
ای وای از دست دل من که برای تو بی دل بی قرار است
من ذره ذره در حال سوختن هستم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #29
سریع و نگران کنارم نشین من هنوز عاشقت هستم
آتش عشقت مرا به بازی گرفته است نگاه تو دیگر مرا نمی خواهد
دست سردرت را بدون حرف دور بازوی من حلقه نکن
بدون حرف کنارم لبخند نزن
تو مرا نمیخواهی من در آتش عشقت دوباره جان میدهم
از کنارم بلند شو به نیشخندهایت ادامه بده
من بار دیگر اما بی تو آتش میگیرم
 
امضا : مهدیه احمدی

مهدیه احمدی

نویسنده افتخاری
سطح
40
 
ارسالی‌ها
2,701
پسندها
50,614
امتیازها
66,873
مدال‌ها
42
  • نویسنده موضوع
  • #30
من در عشق خود برای سوختم
من کنار عشقت عاقلانه سوختم
من بدون تو و در زهر خنده هایت در این دنیا سوختم
تو درآن دنیا راضی به اخمم نبودی ولی در این دنیا مرا سوزاندی
من در نگاه تو در عشقت برابر عشقت سوختم
این سوختن درد داشت این عاشقی آخرش درد داشت
این سوختن برابر عاشقی بی نهایت برایم درد داشت
بنشین با نیشخند به منی که از کنارت رفتم بنگر شاید لحظه ای حرف زدی و از سوختنم مرا بازداشتی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : مهدیه احمدی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا