روی سایت یک فنــ❤️ــجان آرامــシـــــش|محدثه کاربر انجمن یک رمان

[Mch:)]

شده ام مترسک درون مزرعه؛ تنهای تنها هستم! لبخندهایم را کسی نمیخواهند؛ میخواهند غمگین باشم، میخواهند اشکانم سرازیر باشد، میخواهند تنها باشم!
مرا از مترسک مزرعه ی کناری نیز میترسانند؛ میخواهند بترسانم کسانی را آغوشم محل گرم و نرم پرورششان بوده است! میخواهند تنها باشم، میخواهند لبخند نزنم؛چون میخواهند مرده باشم!​

 

[Mch:)]

گاه باید عبارت های یک نگاه را کنارهم گذاشت تا فهمید منظور از حرف هایش چیست!
​

 

[Mch:)]

بیچاره من! همیشه بوده ام و هیچ وقت نبوده ای!​

 

[Mch:)]

فراموشی یه عادته تو وجود آدمای روی زمین! این آدما اگه فراموش نکن که نمیتونن زندگی کنن این اصل زندگیه چون تو روزمره ی ما آدما هزارتا اتفاق میفته اگه فراموشون نکنیم که ذهنمون از سیل خاطرات منفجر میشه
این یه قانونه:
"فراموشی برای ادامه"​

 

[Mch:)]

می‌گویند دلتنگی بلای جان است! اما؛ اگر بخواهی بهتر در معنی اش غرق شوی، می‌توان گفت" تنها ترازوی است که نشان از میزان اهمیت و نفوذ در قلب ها را می‌دهد!"​

 

[Mch:)]

"ابر پاییزی"
بخواب ای ابر پاییزی!
این روزها باران تو نیز در هوایت مرا لو می‌دهد که باریده ام؛ و آنقدر پر هستم که بجای تو که سهل است، بجای تمام آدم کوکی های زمین، تمام کسانی که نقش خوب بودن را بازی می‌کنند ببارم؛ حتی تا ته دنیا پس ...
"پس بخواب ای ابر پاییزی[COLOR=rgb(243, 121...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mch:)]

" لبخند_گریه...حس خوب_غم!!!"
ناخودآگاه به خاطرم میایی و لبخند میشوی بر لبم
و سرشار حس خوب بودن تورا میکنم اما...
من این لبخند و حس خوب را دوست ندارم چون؛
به من یادآوری میکند و سیلی میشود بر گونه ام فرودمی آید و این حقیقت را در تمام وجودم اکو میکند که
"او رفته است ،او مال دیگریست و تو دیگر در زندگیش جایی نداری "و...
آن وقت است که که اشک میشود بجای آن لبخند ،غم میشود بجای آن حس...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Mch:)]

"لرزش تنم"
لرزش تنم ناشی از سرما نیست
لرزش تنم ناشی از دلی است
که با هر بار دیدنت میلرزد و به تپش می افتد
"آری لرزش تنم از سوز و سرما نیست؛ بلکه حضور توست که آنرا مدام می‌لرزاند : )"
​

 

[Mch:)]

"خواسته"
خواسته هایت را چال کن
در این دنیا خواسته ها بی معنا هستند
این آدم ها هستند که می‌گویند
تو کی هستی و کی میشوی و خواسته هایت ...
یک مشت آمال و آرزو هستند وبس؛ چون،
"این آدم ها هستند که تورا می‌سازند نه خواسته هایت!"​

 

[Mch:)]

میدانی اوج بیچارگی کجاست؟
آنجایی که بخواهی جرعه ای آب بنوشی؛ اما بغض خاطراتت با او نگذار حتی قطره ای هم از گلویت پایین برود! این همان اوج بیچارگی در برابر کسی است که سالهاست رفته ، تو را تنها گذاشته است و تو هنوز نمیتوانی اورا فراموش کنی!​