متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت دلنوشته نبض قلم | آتوسا رازانی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Atousa
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 146
  • بازدیدها 5,618
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #41
***
«میشه یه آرزوتو بگی؟»
«حال دل جهان خوب باشه.»
«نگفتم جهان که گفتم آرزوی خودت!»
«ببین وقتی هیچ چهار راهی شاهد کودک گل فروش نباشه. وقتی هیچ بیماری در عذاب نباشه. هیچ پدری شرمنده خانوادش نباشه. هیچ عشقی فراق نباشه. هیچ مادری چشم انتظار نباشه و... .
آرزوی من حال خوب جهانه؛ هیچ اتفاق غم انگیزی برای دیدن نباشه حال دل منم خوب میشه!»
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #42
***
نفهمیدیم کی از میان آن اسباب بازی‌ها بزرگ شدیم.
کی از استرس فراموش نکردن گذاشتن نقطه در پایان جمله به اضطراب حل نکردن مسائل انتگرال رسیدیم.
اسباب بازی و عروسک‌هایمان خط قرمز ما بودند اگر کسی آسیبی به آن‌ها می‌رساند از او دوری ‌می‌کردیم.
نفهمیدیم کی خط قرمزمان اعصابمان شد اگر کسی روی آن راه برود از او دوری می‌کنیم.
نفهمیدیم کی نگرانیمان از گم کردن عروسک‌هایمان به آشوب‌های جهان کشانده شد.
ما نفهمیدیم چگونه بزرگ شدیم،
اما این را خوب می‌فهمیم سیر سپید شدن تارهای موهایمان در غصه‌های جوانی را.
خوب می‌فهمیم افتادگی پلک‌ها و چین و چروک،ها را.
خوب می‌فهمیم ضعیف شدن چشم‌ها و سنگین شدن گوش‌ها را.
خوب می‌فهمیم له شدن آرزوها و تلخ شدن لبخندها را.
اگرچه جوان شدن را از میان عروسک و اسباب بازیها...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #43
***
انگار حال دل ما آدم‌ها به نگاه آسمون گره خورده.
همین که اشکای آسمون جاری میشن ناخودآگاه بغض می‌کنیم.
لبخند طلایی آسمون دلمون رو گرم میکنه.
فریاد آسمون چنگ وحشت به قلبمون می‌زنه.
قصه ما آدما هم همینه،
خیلی‌هامون آسمون کسی هستیم.
خیلی‌ها هم آسمون ما هستن.
حال دلامون بهم گره خورده؛
پس همیشه سعی کنیم بخندیم و آرامش بدیم و با غممون آسمون ابری کسی نشیم.
غصه‌هامون رو برای خودمون نگه داریم و دل کسی رو از دیدن ناراحتیمون نلرزونیم!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #44
***
تصورم این بود با گذشت زمان فراموشت خواهم کرد... .
هرچه زمان بیشتر می‌گذرد گویا یاد تو در دلم افزون‌تر قوت می‌گیرد.
گذشتن از خنده‌هایت،
نگاه‌های دل گرمت و صدای دلنشینت،
بگذار خلاصه‌تر بگویم گذشتن از محبوبی چون تو کار دل من نیست.
کاش می‌دانستم در دل شما مدعیان عاشقی چه خبر است که به راحتی ش*ر..اب فراموشی را می‌نوشید.
می‌دانی در دل ما عشاق دل سوخته هر خاطره یک هیزمی است که با هر تلنگر به آتش کشیده خواهد شد!
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #45
***
من از تبار آن دخترانی که دنیای پیچیده‌ای دارند نیستم.
دنیای من و امثال من بسیار ساده است،
لباس‌های گل‌دار ساده را بیشتر از لباس‌های پر از زرق و برق می‌پسندیم.
مزه‌ی فلافل داغ روی نیمکت پارک بیشتر از غذاهای عجیب و غریب رستوران‌های مجلل به دلمان می‌نشیند.
صورت ما برای دلربایی به یک رژ قرمز بیشتر نیاز ندارد.
ما تنها با شنیدن صدای خواننده‌های قدیمی چون معین، شادمهر و... به وجد می‌آییم.
شاید هیچ هدیه‌ای به اندازه ی یک کتاب شعر نتواند ما را خوشحال کند.
هیچ رنگی جز مشکی بافت موهایمان را زیباتر نمی‌کند.
می‌بینی‌! دنیای ما را همین سادگی‌ها قشنگ‌تر کرده است... ـ
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #46
***
چشم‌هایت تپش گاه قلبم شده‌اند.
با هر پلک زدن تو ضربان قلبم شدت می‌گیرد.
تو چه در چشمانت داری؟
دریای عشق؟
معبد آرامش؟
شاید هم میدان جاذبه یا مهره‌ی مار داری.
خودت بگو تو در چشمانت چه داری که اینگونه مرا با هر نگاهت به عرش عشق میرسانی؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #47
***
زمزمه‌هایی در دلم پیچیده است.
گویا مهمانی برگزار شده است.
دلتنگی،
کلافگی،
آشوب و غم مهمانان ناخوانده‌ی این مهمانی هستند.
از این میانشان دلتنگی آن مهمانی است که قصد کنگر خوردن و لنگر انداختن دارد.
دل تنهای من تاب میزبانی از این مهمان سیریش را ندارد.
به ناچار از گلو درخواست کمک می‌کند،
بغض می‌آید و این مهمان را به میزبانی گلو دعوت می‌کند.
این بار گلو نیز طاقت این مهمان را ندارد.
بغض فداکاری می‌کند.
مهمان را در آغوش می‌گیرد و هر دو به قطره‌های اشک تبدیل می‌شوند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #48
***
یه قند رو تو چایی می‌اندازی، آروم‌آروم حل میشه.
اگه نگاش کنی ذره‌ذره جدا شدنش رو می‌بینی.
اون‌قدر تجزیه میشه که دیگه نمی‌بینیش؛ ولی طعمشو حس می‌کنی.
یه سری غما هم مثل قندن!
تجزیه میشن تو کل بدن.
حل میشن تو کل مغز.
پخش میشن تو کل قلب.
نمی‌بینی‌شون؛ ولی دردشون رو حس می‌کنی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #49
***
غصه‌هایی زیادی به قلبت هجوم آورده‌اند؟
تشویش‌های بسیاری در فکرت پرسه‌ور است؟
قطره‌های خیسی در چشمانت سرگردان است؟
اگرچه در آمدن غم نقشی نداشتی اما در پایدار ماندن قدم‌های او استوار نباش.
زندگی همان رود گذراست که گاهی روی سنگ‌های درشت و ریز می‌گذرد و گاهی در رقص ماهی سهیم می‌شود.
اگر سنگ ریز یا درشتی در مسیر خروشانت تو را آزرد،
رقص ماهی‌ها را فراموش نکن!
برای عبور از این سنگ‌ها شتاب داشته باش.
شکوفه را دیدی؟
بعد از سه ماه بغض و گریه‌ی غنچه،
چگونه غنچه را می‌خنداند؟
شکوفه‌ی غنچه‌های غمگین زندگی‌ات باش... .
اجازه نده قدم‌های هیچ اندوهی در زندگی‌ات استوار بماند!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa

Atousa

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,160
پسندها
7,043
امتیازها
24,673
مدال‌ها
16
سن
27
  • نویسنده موضوع
  • #50
***
بعضی وقت‌ها به حدی غمت زیاد میشه و درکش برای بقیه محال میشه که کم‌کم خط کمرنگ صفحه‌ها میشی اونقدری که دیگه دیده نشی... .
حال اطرافیانت نمیپرسی،
سر به سر صمیمی‌ترین دوستت نمیزاری،
جواب پیام‌های هیچکسی رو نمیدی،
از قدم زدن روی برگ‌ها لذت نمیبری،
آهنگ‌های مورد علاقت رو گوش نمیدی،
مهمون هیچ میزبانی نمیشی،
آهسته‌آهسته فراموش فکرا میشی،
بعضی وقت‌ها خط کمرنگ صفحه‌ها میشی...!
اونقدری کمرنگ که دیگه دیده نمیشی!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : Atousa
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا