باور کن جانِ جانانم...
نبودت میزند تیر خلاص بر قلبِ نیمهجانم!
نداشتنت میزند مهر مرگ بر جسمم!
و من چارهای جز مرگ ندارم!
تو بیا و چارهام شو جانا!
***
مظلومانه...
دست تیمار را میگیرم!
و با قدمهای آهسته
از کنار خاطراتمان میگذرم...
آهی میکشم، پر از درد، پر از غم و سختی!
سپس...
مزار آرزوهایمان را مقصد قرار میدهم
و همراه تیمار باوفایی که یک ثانیهام از من جدا نشد،
به سمت آنها میروم... .
*تیمار: غم!
***
پایان
به قلم: ستاره لطفی
:]
2020, 29 آوریل
ساعت: 7:28 به وقت دوری از تو!