دستِ دل تنگت را بگیر و برو... .
اینجا زندگی کردن بیمعناست!
تو در نقطهای به نام زندگی
و نام مستعار مرگ زندگی میکنی...!
باور کن همهی ما
مردگانی متحرک هستیم... .
یک قلب شکسته و از کار افتاده... .
یک کالبد بیجان
و یک روح رفته...!
برو از اینجا
اینجا زندگیای وجود ندارد
نام اینجا قتلگاه است...!
قتلگاه آرزوها!
زندگی، قتل، استیصال
چه واژههای شکنندهای...!