• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

روی سایت دلنوشته استیصال | ستاره لطفی کاربر انجمن یک‌رمان

  • نویسنده موضوع سـایهـ سـار؛
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 41
  • بازدیدها 2,049
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #31
نمی‌دانم چه حالیست... .
به هیچ‌چیز نمی‌توانم دل خوش کنم!
هرچیز قشنگی را که می‌بینم
تنها واکنشم یک‌ پوزخند تمسخر‌آمیز است...!
به‌نظرم همه‌چیز مسخره شده‌است!
همه‌چیز پوچ شده است... .
مثلا... .
عاطفه‌ها... .
قول دادن‌ها... .
دوستت‌ دارم‌ها... .
همه‌ی این‌ها پوچ شده است...!
تنها جواب من برای این حرف‌ها
یک پوزخند تمسخر‌آلود است و بس!
که فقط دل‌شکسته‌ها آن را درک می‌کنند... .
امان از دست این زندگی پوچ!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #32
نمی‌دانم چرا رفت
می‌گفت بدی از تو است...!
من تمام خوبی‌هایم را به پایش ریختم... .
اما او اندکی از بدی‌هایم را دید و به همین بهانه رفت!
خیلی درمانده‌ام
گاهی از او متنفر می‌شوم
و گاهی‌ام دلتنگش می‌شوم
درحدی که قلبِ بیچاره‌ام درد می‌گیرد!
چاره چیست ای‌خدا!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #33
نامَش که می‌آید
لرزه به جانم می‌افتد
قلبم دیوانه می‌شود
مچاله و چروک می‌شود
دلم کش می‌آید
بندبند وجودم در خیال غرق می‌شود
اما تو رفته‌ای...!
پس بیخیالِ زندگی...!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #34
***
نامت که می‌آید،
قلبم شروع به ناآرامی می‌کند... .
خود را به دیواره‌های آهنین سـ*ـینه‌ام می‌کوبد و می‌گوید:
- «رهایم کن، او را می‌خواهم!»
د‌ست‌هایم را بر روی او می‌کوبم؛
او نباید انتظار تو را بکشد!
تو خانه‌ی قلبم را ویران کردی،
کاری کردی که زلزله‌ی ده ریشتری‌ام نمی‌توانست این‌کار را بکند!
اجازه‌ی ورودت را به این ویرانه نمی‌دهم!
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #35
***
زندگی خیلی مبهم است!
حتی،
مبهم‌تر از مبهم!
عشقی نمانده است،
وفایی نمانده است،
پاکی‌ای نمانده است،
پس مردم برای چه زندگی می‌کنند؟!
هدف‌شان چیست؟‌!
این زندگی نیست،
لجن‌زار است...!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #36
***
یادش به‌خیر!
می‌گفتی:
- «دنیا رو با یه تار موهات عوض نمی‌کنم.»
دل خوش کرده بودم به حرف‌هایت،
اعتماد کرده بودم به قول‌هایت... .
اما الان،
نه تو هستی و نه حرف‌های تو خالی‌ات!
و الان پی می‌برم که دیـگر هیچ‌چیز حقیقی نیست... .
آری نیست!
حتی زندگی‌ام یک‌ روز انسان‌ها را از خود می‌راند و به آغوش مرگ‌ می‌فرستد،
دگر چه انتظاری از انسان‌هایش است!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #37
***
اوج نفس تنگی‌ام روزی نبود که رفتی،
روزی بود که به خود آمدم!
به خود آمدم و دیدم،
نیستی!
با خود فکر کردم،
پس غرورم کجاست؟!
و چه‌قدر دردناک است
این غرور،
توسط تو له شد!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #38
***
یک دریای سیاه را دیدم،
با خود فکر کردم چه‌قدر رنگش متنوع است... .
چه‌قدر ادعای پاکی نمی‌کند!
و همین باعث شد به سمتش قدم بردارم،
خود را در امواج آرام او رها کنم و قدم‌قدم به سمت او برم... .
اوایل برایم خاص بود،
متنوع بود!
ولی هرچه‌قدر که پا به عمق آن می‌گذاشتم،
بیشتر در سیاهی آن فرو می‌رفتم... .
تا روزی که،
که دیگر چشمانم ندید و در عمق آن سیاهی غرق شدم... .
غرق شدم و نجات نیافتم،
او استثنا نبود!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #39
***
مهمان زندگی‌ام شده‌است؛
غم و اشک!
مهمان ناخوانده‌ای بود،
ولی به مرور به آن عادت کردم!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛

سـایهـ سـار؛

مدیر آزمایشی ادبیات+ نویسنده افتخاری
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
13/7/19
ارسالی‌ها
5,243
پسندها
31,570
امتیازها
80,673
مدال‌ها
51
سن
20
سطح
37
 
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #40
***
ژرفنای تاریکی را دوست دارم،
چون آزادانه ثمره‌ی غم‌هایم را رها می‌کنم و اجازه‌ی باریدن به آن‌ها می‌دهم... .
تاریکی‌ای که با اشک‌هایم مبهم‌تر می‌شود!​
 
امضا : سـایهـ سـار؛
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا