مجموعه دوبیتی سرمست | علی انصاری جابری کاربر انجمن یک رمان

[Aliansari]

گزارم بر قد سرو تو! افتاد ...

خراباتی شدم، ای! باغت آباد


برای"فتح آغوشت "دوباره ...

تبانی میکنم، با ... لشکر باد


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

نگاهت ، آفتابی راستین است

سر مو ، آخر دیوار چین است


لب سرخ تو! با تاریخ خونین...

تب هر شاعر ایران زمین است


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

مسافر !، مقصدت آنتالیا نیست

ونیز و ساحل ایتالیا نیست


اگر شرقی ترینی مثل خورشید

قدت، در باور هیمالیا نیست


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

یک عمر به نام عشق، نازت کردم

تا سرحد قله ، سرفرازت کردم


پردار شدم ، بال وپرم را چیدی!

شاعر شدم و ... غرق نیازت کردم


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

تو باغی!،سینه چاک ولاله سوزی !

چنان صبح بهاری ... دلفروزی!


دوبیتی های ، ... چشمان تر من

تو باران همیشه تا ... هنوزی !

"
@Aliansari

 

[Aliansari]

تقدیم به تمامی کشاورزان و کشاورزی دوستان​

هلوی غبغب و لیمو مرا کشت

به سینه بوی دست انبو مرا کشت


مرا ، دلبر به پنبه سربرید و ...

به دار گندم گیسو مرا کشت


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

اذان گفتند ویادت شادیم داد

خروس بی محل ، آبادیم داد


لبم خشکید وخورشید نگاهت

سزای ، روزه ی خردادیم داد


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

علی انصاری جابری:


دلم از زندگانی،...ریش ریش ه

خیالت برزخی که ، طی نمیشه


قرار بیقراران جهانی ! ...

از اینجا،.‌‌‌‌.. تا قیامت...تا همیشه

"
@Aliansari

 

[Aliansari]

به یک جرعه نگاهت میشوم مات

شوم غوطه ور موهای ظلمات


به قطره قطره اشکم نگنجی!

که اقیانوس آرام است ، چشمات


"
@Aliansari

 

[Aliansari]

عشایر زاده ای از این دیارم

کمی دود از اجاق یرد یارم


دوبیتی گوی قهار جنوب و...

هوای سرحد روی تو دارم


''
@Aliansari