مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[FakhTeh]

تسکین ده عاشق نه فراق و نه وصالست
پیریست غم عشق که تدبیر ندارد

پرهیز از آن کار که افتاد بآخر
زان ناله بیندیش که تأثیر ندارد

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من رازنگهدارترم

 

[m.sina]

در قضاوت همه حق را به تو دادند ولی
نکته اینجاست که من رازنگهدارترم

معشوقه و عشق عاشقان یک نفس است
رو هم نفسی جو، که جهان یک نفس است

با هم نفسی گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر آن یک نفس است

 

[FakhTeh]

معشوقه و عشق عاشقان یک نفس است
رو هم نفسی جو، که جهان یک نفس است

با هم نفسی گر نفسی بنشینی
مجموع حیات عمر آن یک نفس است

تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

 

[m.sina]

تو شمع انجمنی یک زبان و یک دل شو
خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش

شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت
بر آتش غم خنده‌زنان شاد بسوخت

من بندهٔ شمعم، که ز بهر دل خلق
ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت

 

[ILLUSION]

شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت
بر آتش غم خنده‌زنان شاد بسوخت

من بندهٔ شمعم، که ز بهر دل خلق
ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت

تا امدم که باتو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

 

[Tara Motlagh]

تا امدم که باتو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دلخوشی خواب‌ها کم است

 

[ILLUSION]

تا این غزل شبیه غزل‌های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است

گاهی تو را کنار خود احساس می‌کنم
اما چقدر دلخوشی خواب‌ها کم است

تاج سر دادمش و سیم زر اما ز من
عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت

 

[Tara Motlagh]

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار

 

[ILLUSION]

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار

رنج فراق هست و امید وصال نیست
این هست و نیست کاش که زیر و زبر شود

 

[Tara Motlagh]

دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی‌کردم
سرم خورده به دیواری که فکرش را نمی‌کردم

مدارجبر هستی را فقط بیهوده می‌گردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمی‌کردم