- تاریخ ثبتنام
- 1/8/23
- ارسالیها
- 305
- پسندها
- 1,023
- امتیازها
- 6,833
- مدالها
- 10
مدارجبر هستی را فقط بیهوده میگردممن که دربند کمندم همه شیران بودند
اهوی چشم تورا دیدم و نخجیر شدم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمیکردم
مدارجبر هستی را فقط بیهوده میگردممن که دربند کمندم همه شیران بودند
اهوی چشم تورا دیدم و نخجیر شدم
مخور فریب جهان کاین نه کار هشیار استمدارجبر هستی را فقط بیهوده میگردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمیکردم
تا مقصد عشاق رهی دور و دراز استمخور فریب جهان کاین نه کار هشیار است
که این عجوزه به هرروز باکسی یار است
تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سویتا مقصد عشاق رهی دور و دراز است
یک منزل از آن بادیهٔ عشق مجاز است
در عشق اگر بادیهای چند کنی طی
بینی که در این ره چه نشیب و چه فراز است
یارب، غم بیرحمی جانان به که گویمتا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی
تا کی دوم از شور تو ویرانه به هر کوی
ماهی که قدش به سرو میماند راستیارب، غم بیرحمی جانان به که گویم
جانم غم او سوخت غم جان به که گویم
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم
توبه چکنم که توبهام سایهٔ تستماهی که قدش به سرو میماند راست
آیینه به دست و روی خود می آراست
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق توتوبه چکنم که توبهام سایهٔ تست
بار سر توبه جمله سرمایهٔ توست
بدتر گنهی بپیش تو توبه بود
کو آن توبه که لایق پایهٔ تست
من ز خود گم میشدم چون میشنیدم نام تومدارجبر هستی را فقط بیهوده میگردم
اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمیکردم
این عشق هرچه بود در اندازهام نبودمن ز خود گم میشدم چون میشنیدم نام تو
خویش را گم کردهتر میخواستم دیدم ترا