مشاعره مشاعره با اشعار شاعران

[m.sina]

این عشق هرچه بود در اندازه‌ام نبود
شوری برای وسوسه‌ی تازه‌ام نبود
طعم شکست می‌دهد اینگونه بردها
وقتی حریف در خور اوازه‌ام نبود

در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیس
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست
اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
یارای سفر با تو و رای وطنم نیست

 

[ILLUSION]

در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیس
جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست
اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم
یارای سفر با تو و رای وطنم نیست

تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظرانِ ناشکیبت

 

[m.sina]

تو شبی در انتظاری ننشسته ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظرانِ ناشکیبت

تا رسید بر دلم در دل شب خیال تو
شعر شبم به عشق تو بارش دانه دانه داشت

 

[ILLUSION]

تا رسید بر دلم در دل شب خیال تو
شعر شبم به عشق تو بارش دانه دانه داشت

تو را من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل می‌دانم

 

[m.sina]

تو را من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل می‌دانم

من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود
من همی کندم نه تیشه، کوه را
عشق شیدا می کند اندوه را

 

[ILLUSION]

من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمی دانست و خود را می ستود
من همی کندم نه تیشه، کوه را
عشق شیدا می کند اندوه را

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان امد وقت است که بازآیی

 

[m.sina]

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان امد وقت است که بازآیی

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

 

[ILLUSION]

یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند

آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند

در کوی نیک‌نامی مارا گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

 

[m.sina]

در کوی نیک‌نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را

ان عشق که در پرده بماند به چه ارزد
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ

 

[ILLUSION]

ان عشق که در پرده بماند به چه ارزد
عشق است و همین لذت اظهار و دگر هیچ

چشم مستی که تو داری به خدا زنجیر است
هرکه پای‌بست تو شد تا به قیامت گیر است