- تاریخ ثبتنام
- 1/8/23
- ارسالیها
- 305
- پسندها
- 1,023
- امتیازها
- 6,833
- مدالها
- 10
تا در سر زلفش نکنی جان گرامیما را ز شب وصل چه حاصل،که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیدهست...!
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
تا در سر زلفش نکنی جان گرامیما را ز شب وصل چه حاصل،که تو از ناز
تا باز کنی بند قبا، صبح دمیدهست...!
در طالع من قحطی شب های بلند استتا در سر زلفش نکنی جان گرامی
پیش تو حدیث شب یلدا نتوان کرد
تکرارم کن زمین بهاری!در طالع من قحطی شب های بلند است
در چشم تو اما همه شب ها شب یلداست
ما چنان آیینه ها بودیم رو در رو ولیتکرارم کن زمین بهاری!
تکرارم کن!
حیف است
در چنين هلهله
از خاکت نرویم ...
تنهایی یک درختمما چنان آیینه ها بودیم رو در رو ولی
امشب این آیینه از آن آینه غمگین تر است
گر جوابم را نمی گویی، جوابم کن به قهر
گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین تر است
من خودم بودم که گفتم ماندنت اجبار نیستتنهایی یک درختم
و جز اینم هنری نیست
که آشیان تو باشم..!
از دهان گل شنيدم بر سر بازار گفتمن خودم بودم که گفتم ماندنت اجبار نیست
بشکند دستی که یادت داده "لا اکراه" را
یاد ایامی که از آهنگ زنجیر جنوناز دهان گل شنيدم بر سر بازار گفت
هر که با ناکس نشيند عاقبت رسوا شود
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی
نبض اشعارم درونِ حلقه چشمان توستیاد ای
یاد ایامی که از آهنگ زنجیر جنون
کوچه نی بود یک سر جادا در صحرای من