S Shiva.Panah مدیر بازنشسته سطح 31 ارسالیها 1,087 پسندها 23,080 امتیازها 43,073 مدالها 38 5/11/20 #441 m.sina گفت ای خیالت در دل من هر سحور میخرامد همچو مه یک پاره نور نقش خوبت در میان جان ما آتش و شور افکند وانگه چه شور کلیک کنید تا باز شود... روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست امضا : Shiva.Panah
m.sina گفت ای خیالت در دل من هر سحور میخرامد همچو مه یک پاره نور نقش خوبت در میان جان ما آتش و شور افکند وانگه چه شور کلیک کنید تا باز شود... روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,168 امتیازها 35,773 مدالها 16 5/11/20 #442 SHIVA PANAH گفت روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست کلیک کنید تا باز شود... تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست ش*ر..اب و شاهد و ساقی بیشمار نگر لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید. امضا : m.sina
SHIVA PANAH گفت روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست کلیک کنید تا باز شود... تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست ش*ر..اب و شاهد و ساقی بیشمار نگر لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
S Shiva.Panah مدیر بازنشسته سطح 31 ارسالیها 1,087 پسندها 23,080 امتیازها 43,073 مدالها 38 5/11/20 #443 m.sina گفت تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست ش*ر..اب و شاهد و ساقی بیشمار نگر کلیک کنید تا باز شود... رنج بر رخسار عاشق راحت اندر جان او رنج خود آوازه ای آن جا به جز انعام کو امضا : Shiva.Panah
m.sina گفت تو شاخ خشک چرایی به روی یار نگر تو برگ زرد چرایی به نوبهار نگر درآ به حلقه رندان که مصلحت اینست ش*ر..اب و شاهد و ساقی بیشمار نگر کلیک کنید تا باز شود... رنج بر رخسار عاشق راحت اندر جان او رنج خود آوازه ای آن جا به جز انعام کو
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,168 امتیازها 35,773 مدالها 16 5/11/20 #444 SHIVA PANAH گفت رنج بر رخسار عاشق راحت اندر جان او رنج خود آوازه ای آن جا به جز انعام کو کلیک کنید تا باز شود... وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم امضا : m.sina
SHIVA PANAH گفت رنج بر رخسار عاشق راحت اندر جان او رنج خود آوازه ای آن جا به جز انعام کو کلیک کنید تا باز شود... وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم
(فاطمه1381) مدیر بازنشسته سطح 4 ارسالیها 2,965 پسندها 3,118 امتیازها 28,773 مدالها 3 5/11/20 #445 m.sina گفت وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم کلیک کنید تا باز شود... من عاشقم و دلم بدو گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
m.sina گفت وقف کردیم بر این باده جان کاسه سر تا حریف سری و شبلی و ذاالنون باشیم شمس تبریز پی نور تو زان ذره شدیم تا ز ذرات جهان در عدد افزون باشیم کلیک کنید تا باز شود... من عاشقم و دلم بدو گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,168 امتیازها 35,773 مدالها 16 17/11/20 #446 (فاطمه1381) گفت من عاشقم و دلم بدو گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه کلیک کنید تا باز شود... هر خانه که بیچراغ باشد ای جان زندان بود آن نه باغ باشد ای جان هرکس که بطبل باز شد باز نشد بازش تو مخوان که زاغ باشد ای جان امضا : m.sina
(فاطمه1381) گفت من عاشقم و دلم بدو گشته تباه عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه کلیک کنید تا باز شود... هر خانه که بیچراغ باشد ای جان زندان بود آن نه باغ باشد ای جان هرکس که بطبل باز شد باز نشد بازش تو مخوان که زاغ باشد ای جان
چیستا نو ورود سطح 3 ارسالیها 22 پسندها 177 امتیازها 1,118 مدالها 4 17/11/20 #447 m.sina گفت هر خانه که بیچراغ باشد ای جان زندان بود آن نه باغ باشد ای جان هرکس که بطبل باز شد باز نشد بازش تو مخوان که زاغ باشد ای جان کلیک کنید تا باز شود... نومید نیم گرچه ز من ببریدی یا بر سر من یار دگر بگزیدی تا جان دارم غم تو خواهم خوردن بسیار امیدهاست در نومیدی امضا : چیستا
m.sina گفت هر خانه که بیچراغ باشد ای جان زندان بود آن نه باغ باشد ای جان هرکس که بطبل باز شد باز نشد بازش تو مخوان که زاغ باشد ای جان کلیک کنید تا باز شود... نومید نیم گرچه ز من ببریدی یا بر سر من یار دگر بگزیدی تا جان دارم غم تو خواهم خوردن بسیار امیدهاست در نومیدی
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,168 امتیازها 35,773 مدالها 16 17/11/20 #448 چیستا گفت نومید نیم گرچه ز من ببریدی یا بر سر من یار دگر بگزیدی تا جان دارم غم تو خواهم خوردن بسیار امیدهاست در نومیدی کلیک کنید تا باز شود... یکدم غم جان دار غم نان تا کی وز پرورش این تن نادان تا کی اندر ره طبل اشکم و نای و گلو این رنج ز نخ به ضرب دندان تا کی امضا : m.sina
چیستا گفت نومید نیم گرچه ز من ببریدی یا بر سر من یار دگر بگزیدی تا جان دارم غم تو خواهم خوردن بسیار امیدهاست در نومیدی کلیک کنید تا باز شود... یکدم غم جان دار غم نان تا کی وز پرورش این تن نادان تا کی اندر ره طبل اشکم و نای و گلو این رنج ز نخ به ضرب دندان تا کی
M.Fakher نویسنده انجمن سطح 36 ارسالیها 2,580 پسندها 38,798 امتیازها 66,873 مدالها 40 28/11/20 #449 m.sina گفت یکدم غم جان دار غم نان تا کی وز پرورش این تن نادان تا کی اندر ره طبل اشکم و نای و گلو این رنج ز نخ به ضرب دندان تا کی کلیک کنید تا باز شود... یک پاره اخضر میشود یک پاره عبهر میشود یک پاره گوهر میشود یک پاره لعل و کهربا امضا : M.Fakher
m.sina گفت یکدم غم جان دار غم نان تا کی وز پرورش این تن نادان تا کی اندر ره طبل اشکم و نای و گلو این رنج ز نخ به ضرب دندان تا کی کلیک کنید تا باز شود... یک پاره اخضر میشود یک پاره عبهر میشود یک پاره گوهر میشود یک پاره لعل و کهربا
m.sina کاربر خبره سطح 14 ارسالیها 3,552 پسندها 7,168 امتیازها 35,773 مدالها 16 10/12/20 #450 Nora⸙ گفت یک پاره اخضر میشود یک پاره عبهر میشود یک پاره گوهر میشود یک پاره لعل و کهربا کلیک کنید تا باز شود... از آتش سودای توام تابی بود در جوی دل از صحبت تو آبی بود آن آب سراب بود و آن آتش برف بگذشت کنون قصه مگر خوابی بود امضا : m.sina
Nora⸙ گفت یک پاره اخضر میشود یک پاره عبهر میشود یک پاره گوهر میشود یک پاره لعل و کهربا کلیک کنید تا باز شود... از آتش سودای توام تابی بود در جوی دل از صحبت تو آبی بود آن آب سراب بود و آن آتش برف بگذشت کنون قصه مگر خوابی بود