مشاعره مشاعره با اشعار مولانا

[عابر پیاده]

مرا چون تا قیامت یار اینست
خراب و م**س.ت باشم کار اینست
ز کار و کسب ماندم کسبم اینست
رخا زر زن تو را دینار اینست

تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم
وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمی‌دانم

 

[m.sina]

تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم
وزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمی‌دانم

ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

 

[عابر پیاده]

ملت عشق از همه دین ها جداست
عاشقان را ملت و مذهب خداست

تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست

 

[m.sina]

تشنه بر لب جو بین که چه در خواب شدست
بر سر گنج گدا بین که چه پرتاب شدست

تا با تو ز هستی تو هستی باقیست
ایمن منشین که بت‌پرستی باقیست

گیرم بت پندار شکستی آخر
آن بت که ز پندار برستی باقیست

 

[عابر پیاده]

تا با تو ز هستی تو هستی باقیست
ایمن منشین که بت‌پرستی باقیست

گیرم بت پندار شکستی آخر
آن بت که ز پندار برستی باقیست

تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
فرومگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را

 

[m.sina]

تو را ساقی جان گوید برای ننگ و نامی را
فرومگذار در مجلس چنین اشگرف جامی را

آن یار نهان کشید باز دستم امروز
از دست شدم بند گسستم امروز

یک م**س.ت نیم هزار مستم امروز
دیوانهٔ دیوانه پرستم امروز

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[عابر پیاده]

آن یار نهان کشید باز دستم امروز
از دست شدم بند گسستم امروز

یک م**س.ت نیم هزار مستم امروز
دیوانهٔ دیوانه پرستم امروز

زهی عشق زهی عشق که ماراست خدارا

چه نغز است چه خوبست و چه زیباست خدارا

 

[m.sina]

زهی عشق زهی عشق که ماراست خدارا

چه نغز است چه خوبست و چه زیباست خدارا

از دل سوی دلدار شکافست شکاف
وانکس که نداند این معافست معاف

هر روز در این حلقه مصافست مصاف
می‌پنداری که این گزافست گزاف

 

[عابر پیاده]

از دل سوی دلدار شکافست شکاف
وانکس که نداند این معافست معاف

هر روز در این حلقه مصافست مصاف
می‌پنداری که این گزافست گزاف

فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد
چشم تو مخمور باد و جان ما خمار باد

 

[m.sina]

فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد
چشم تو مخمور باد و جان ما خمار باد

در عالم گل گنج نهانی مائیم
دارندهٔ ملک جاودانی مائیم

چون از ظلمات آب و گل بگذشتیم
هم خضر و هم آب زندگانی مائیم