- تاریخ ثبتنام
- 16/6/23
- ارسالیها
- 54
- پسندها
- 244
- امتیازها
- 1,023
- مدالها
- 3
آنکس که ترا دید و نخندید چو گلمن نگویم آینه با روی تو
آسمان کهنه پرزنگ را
دردمیدی و آفریدی باز تو
شکل دیگر این جهان تنگ را
از جان و خرد تهیست مانند دهل
آنکس که ترا دید و نخندید چو گلمن نگویم آینه با روی تو
آسمان کهنه پرزنگ را
دردمیدی و آفریدی باز تو
شکل دیگر این جهان تنگ را
لب بر لب من نهاد و میگفتآنکس که ترا دید و نخندید چو گل
از جان و خرد تهیست مانند دهل
تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان رالب بر لب من نهاد و میگفت
جانت چو به لب رسید خاموش
•••شیرین لب او تلخ نگفتی هرگز
این بینمکی ز شور بختی منست
ای در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!ای یاد لبت حجاب لبهای تو دوست
•••ای م**س.ت شده از نظرت اسم و مسما
وی طوطی جانگشته ز لبهات شکرخاای در دل من، میل و تمنا، همه ی تو!
وندر سر من، مایه سودا، همه ی تو!
تا در طلب گوهر کانی کانیوی طوطی جانگشته ز لبهات شکرخا
•••به دار ملک ملاحت لبش چو غماز است
یاری که دلم خستی در بر رخ ما بستیتا در طلب گوهر کانی کانی
تا در هوس لقمهٔ نانی نانی
آمد بت میخانه تا خانه برد ما رایاری که دلم خستی در بر رخ ما بستی
غمخواره یاران شد تا باد چنین بادا
از بهر خدا بنگر در روی چو زر جاناآمد بت میخانه تا خانه برد ما را
بنمود بهار نو تا تازه کند ما را