مشاعره مشاعره با اشعار مولانا

[فلورا.]

در مذهب بی‌کیشان بیگانگی خویشان
باد است بر ایشان آهسته که سرمستم

مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا

ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته!

 

[m.sina]

مرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هوا

ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته!

هستم به وصال دوست دلشاد امشب
وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب

با یار بچرخم و دل میگوید
یارب که کلید صبح گم باد امشب

 

[فلورا.]

هستم به وصال دوست دلشاد امشب
وز غصهٔ هجر گشته آزاد امشب

با یار بچرخم و دل میگوید
یارب که کلید صبح گم باد امشب

• بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود
  داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود!

 

[m.sina]

• بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود
  داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود!

در دل نگذازمت که افکار شوی
در دیده ندارمت که بس خار شوی
در جان کنمت جای نه در دیده و دل
تا در نفس بازپسین یار شوی

 

[فلورا.]

در دل نگذازمت که افکار شوی
در دیده ندارمت که بس خار شوی
در جان کنمت جای نه در دیده و دل
تا در نفس بازپسین یار شوی

یک پاره اخضر می‌شود یک پاره عبهر می‌شود

یک پاره گوهر می‌شود یک پاره لعل و کهربا!

 

[m.sina]

یک پاره اخضر می‌شود یک پاره عبهر می‌شود

یک پاره گوهر می‌شود یک پاره لعل و کهربا!

ار بهر خدا بنگر در روی چو زر جانا
هر جا که روی ما را با خویش ببر جانا
چون در دل ما ایی دامن خود برکش
تا جامه نیالایی از خون جگر جانا

 

[Aydindot]

امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
می‌شد روان بر آسمان همچون روان مصطفا

 

[فلورا.]

امروز دیدم یار را آن رونق هر کار را
می‌شد روان بر آسمان همچون روان مصطفا

ي عاشقــان اي عاشقـان پیمانه را گم كرده ام

دركنج ویران مــــانده ام ؛ خمخــــانه را گم كرده ام

 

[m.sina]

ي عاشقــان اي عاشقـان پیمانه را گم كرده ام

دركنج ویران مــــانده ام ؛ خمخــــانه را گم كرده ام

مرا دلیست خراب خراب در ره عشق
خراب کرده خراباتیی به یک بارش

 

[فلورا.]

مرا دلیست خراب خراب در ره عشق
خراب کرده خراباتیی به یک بارش

شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی