متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

روی سایت فانوس های این شهر خوابیده اند| روناهی بازگیر کاربر انجمن یک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #1
نام دلنوشته: فانوس‌های این شهر خوابیده اند
نام نویسنده: روناهی بازگیر
تگ: منتخب
ویراستار: ReiHane_FB
fanoos-haye-in-shahr-khabideand.jpg
مقدمه:
نگاهم را که لابه لای شهر می‌لغزانم جز سیاهی، تنها سیاهی نصیبم می‌شود!
وفاداری سگان شهر افسانه شده است، انسان‌هایش که دیگر کشک!
فانوس‌های کوچه‌های شهر خوابند و کسی دیگر نای ندارد فانوس‌های خاک خورده را روشن کند...
دریغ از یک قاشق چایخوری نور!
همه را جذام ماتم بلعیده است!
دریغ از لبخندی گرم...
دریغ از عشقی صاف...
دریغ از زندگی...
دریغ از زندگی!
راستی گفتم زندگی! خدا بیامرز شده‌ها که دیگر دریغ ندارند!
هی!
خدابیامرزدت زندگی!
 
آخرین ویرایش
امضا : روحـــناهی

NEGIN_R

کاربر حرفه‌ای
سطح
44
 
ارسالی‌ها
1,794
پسندها
63,556
امتیازها
77,373
مدال‌ها
33
سن
27
  • #2
•| بسم رب القلم |•

آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند...

573185_55d8129b2b3bd338171f79aeb97b64bc.jpg

نویسنده‌ی عزیز، بی‌نهایت خرسندیم که دلنوشته‌های زیبایتان را در انجمن «یک رمان» به اشتراک می‌گذارید.
خواهشمندیم پیش از پست‌گذاری و شروع دلنوشته‌، قوانین بخش «دلنوشته‌های کاربران» را به خوبی مطالعه بفرمایید.

"قوانین بخش دلنوشته‌ی کاربران"

پس از گذشت حداقل ۲۰ پست از دل‌نوشته، می‌توانید در تاپیک زیر درخواست نقد دل‌نوشته بدهید. توجه داشته باشید که دل‌نوشته‌های...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : NEGIN_R

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #3
***
خدابیامرزد انسان را،
موجود خوبی بود!
غذایش را می‌خورد، سرش در آخور خودش بود... .
شکم هر کسی را هم که می‌خواست بدرد قبلش یک ندایی می‌داد!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #4
***
خدا بیامرزد زمین را!
سیاره بدی نبود
امّا نمی‌دانم چرا حماقت کرد و گفت بگویید آدم‌ها بیایند...
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #5
***
خدا بیامرزد ضحاک را،
لااقل انتهایش پشیمان شد!
این‌جا خون آدم‌ها را که می‌مکند... ،
انتهایش می‌روند کانادا.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #6
***
خدا بیامرزد عاشقانه‌های باران را،
می‌بارید... .
باران را می‌گویم!
عاشقانه می‌بارید... .
نمی‌دانم چه بر سرش آمد!؟
شاید او هم دید دستان تهی مردمی را که بچه‌هایشان را به حراج می‌‌گذارند تا لااقل سقف نیم پاره‌ی بالای سر بقیه فرو نریزد!
شاید او هم دید خون گریه‌هایی را که مادر پسرکی می‌کرد که پسرک بیمارش را نه برای بیماری‌اش، بلکه برای طاعون فقر به دستان گورستان سپرد.
شاید او هم دید هزار چشمی که به تماشای پسرک بودند و در فکر اینکه زاویه ی عکاسیشان کجا باشد لایک‌هایش بیش‌تر است!
شاید او هم دید که حالا اسیدی می‌بارد... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #7
***
خدا بیامرزد کتاب را!
این را پدر پدربزرگم می‌گفت.
ظاهراً چیز خوبی در نسل آن‌ها بوده است... !
ما که ندیده‌ایم، امّا خدا بیامرزدش!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #8
***
خواستم بگویم خدا بیامرزد مخترع پول را که ما را آتش زد و خودش رفت؛ دیدم نه،
همان خدا این یکی را نیامرزد بهتر است!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #9
***
خدا بیامرزد دنیای واقعیت را!
بی‌غل و غش!
حالا امّا، دیگر معلوم نیست پشت هزار صورتک پر لبخندی که می‌فرستیم چند شب را اشک ریخته‌ایم... !
حالا گرگ‌ها گوسفند‌ها را که می‌درند، گوسفند‌ها پناهی ندارند چون چوپان‌ها خودشان در آغل‌ها را باز می‌کنند!
همه چیزمان مجازی شده!
لبخندمان،
درد و دلمان،
دوستی‌هایمان،
هی!
زندگی‌هایمان... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی

روحـــناهی

پرسنل مدیریت
مدیر تالار کتاب
سطح
33
 
ارسالی‌ها
1,416
پسندها
26,179
امتیازها
47,103
مدال‌ها
56
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #10
***
خدا بیامرزد دل پاک را!
این یکی را می‌گذارم همین نیم خط هزار خط معنا باشد... !
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : روحـــناهی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا