- ارسالیها
- 441
- پسندها
- 3,871
- امتیازها
- 16,913
- مدالها
- 10
- نویسنده موضوع
- #211
***
فصل بیستوهشت
شاهزاده ویلیام قدرت عقل و منطقش را از دست داده بود. چرا ادانا باید کلر را وقتی که سعی نکرده به او دست بزند، از اینجا ببرد؟ او هر از چند گاهی گفته بود که کلر را دوست ندارد. جاسوسان ملکه باید این موضوع را به او گزارش میکردند.
برای او تعجبآور نبود که پیشخدمت یک خیانتکار بود. ویلیام به پیرمرد اجازه داد شغل خود را حفظ کند زیرا ترجیح میداد بداند که این جاسوس چه کسی بوده است تا اینکه مجبور شود به سایر کارمندان شک کند. مادرخواندههای او تنها کسانی بودند که واقعاً اعتماد داشت. با این حال، او محافظت خود را پایین آورده بود و قادر به محافظت از کلر در برابر حسادت ادانا نبود.
آیا او چنان از غرق عشق شده بود که نتوانست خطر را ببیند؟ سعی کرده بود از کلر محافظت کند اما او بیش از...
فصل بیستوهشت
شاهزاده ویلیام قدرت عقل و منطقش را از دست داده بود. چرا ادانا باید کلر را وقتی که سعی نکرده به او دست بزند، از اینجا ببرد؟ او هر از چند گاهی گفته بود که کلر را دوست ندارد. جاسوسان ملکه باید این موضوع را به او گزارش میکردند.
برای او تعجبآور نبود که پیشخدمت یک خیانتکار بود. ویلیام به پیرمرد اجازه داد شغل خود را حفظ کند زیرا ترجیح میداد بداند که این جاسوس چه کسی بوده است تا اینکه مجبور شود به سایر کارمندان شک کند. مادرخواندههای او تنها کسانی بودند که واقعاً اعتماد داشت. با این حال، او محافظت خود را پایین آورده بود و قادر به محافظت از کلر در برابر حسادت ادانا نبود.
آیا او چنان از غرق عشق شده بود که نتوانست خطر را ببیند؟ سعی کرده بود از کلر محافظت کند اما او بیش از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.