دلنوشته‌ی شب‌های بعد از تو | NIUSHA.G_M کاربر انجمن یک رمان

[^MiushaW.GM]

می‌دانی تقدیر زندگی مرا شبیه بازی کلاغ پر فرظ کرده
تقدیر تو را کلاغ دید و گفت:
پر!​

 

[^MiushaW.GM]

از زمان رفتنت اشک ریختم...
اما در خودم!
از زمان رفتنت بغض کردم...
اما در خودم!
از زمان رفتنت هق زدم...
اما در خودم!
لعنت به این غرور که هر چه می‌کشم از اوست!​

 

[^MiushaW.GM]

قصه‌ی عشق ما را همان اول لو دادند...
همانجا که گفتند...
یکی بود... یکی نبود...​

 

[^MiushaW.GM]

دیگر شده‌ام کسی که احساسی ندارد... مرد آن روزهایی که می‌‌گریستم
هیچ کس لیاقت اشک‌های مرا ندارد!​

 

[^MiushaW.GM]

دردِ دلم را چگونه فاش کنم که بفهمند؟!
فکر کنم آنقدر بد خط نوشته شده‌ام که هیچ‌ کس،
دردم را نمی‌داند.​

 

[^MiushaW.GM]

گاه می‌گویم خوب بودن دیگر برایم مهم نیست!
ملکه‌ی جهنم بودن را به برده‌ی بهشت بودن...
ترجیح می‌دهم!​

 

[^MiushaW.GM]

خدایا صدام رو می‌شنوی؟
سخته فراموشش کنم کسی رو که با اون همه رو می‌تونستم فراموش کنم.
​

 

[^MiushaW.GM]

همه از من می‌پرسند:
- خوبی؟
آخر مگر نمی‌داند؛ تنها او بود که حال مرا خوب می‌کرد
پس چرا می‌پرسند؟!​

 

[^MiushaW.GM]

راست می‌گویند که نباید به آدم ها اعتماد کرد
آدم‌ها بازی کردن را خوب بلدند!
​

 

[^MiushaW.GM]

خدایا صبری که دادی با غمی که دادی
برابری نمی‌کنه!​