مشاعره مشاعره با اشعار خودمان

[Soran]

دردی که به جان است عذاب است مرا

این درد الیم ، حال خراب است مرا

اصف به دل خون شده ام دوش خبر داد بهاری-
در راه بود ای دل بی وصع و مقامش

 

[زینب میشی]

شاهد حال من این بیت من است

که ز حال بد همین درهم برهم آید

 

[Soran]

شاهد حال من این بیت من است

که ز حال بد همین درهم برهم آید

تا تو بیای پرنده ها میرن رو بوم خونه ها
آواز مستی سر میدن، بیا بیا بیا بیا

 

[a.jk]

این همه صبر و شکیبایی ،عاقبت اما چشد؟
یار زیبا روی من رفت ،دلم ماند و غم چشمانم

 

[زینب میشی]

این همه صبر و شکیبایی ،عاقبت اما چشد؟
یار زیبا روی من رفت ،دلم ماند و غم چشمانم

مستی روی تو کار دستم داد

آخرش وسوسه چاقوی خون دستم داد

 

[a.jk]

مستی روی تو کار دستم داد

آخرش وسوسه چاقوی خون دستم داد

دیدم چشمان تو را هوش از سرم برد
جانم فدای آن دو چشمان سیاهت
ببخشید مثل شما نمیتونم

 

[زینب میشی]

دیدم چشمان تو را هوش از سرم برد
جانم فدای آن دو چشمان سیاهت
ببخشید مثل شما نمیتونم

همین که شرکت می کنید خوبه
شعر منم تعریفی نداره

تا گل رویت بدیدم عقل و هوش از سر پرید
مرحبا بر آن گل رویت که دیدم نای از جانم پرید

 

[a.jk]

دورم زتو ولی،قلبم به یاد توست
هرچند که میدانم از یاد تو رفتم!!

 

[Soran]

دورم زتو ولی،قلبم به یاد توست
هرچند که میدانم از یاد تو رفتم!!

دورم از تو ولی قلبم به یاد تو است
هرچند که می دانم از یاد رفته ام
***
مردی به چاله رفته درون کتش چنین
مجنون چون سیاه لشکری از آن سرود

 

[a.jk]

دورم از تو ولی قلبم به یاد تو است
هرچند که می دانم از یاد رفته ام
***
مردی به چاله رفته درون کتش چنین
مجنون چون سیاه لشکری از آن سرود

در این همه تشویش و پریشان حالی
تو مرا نیز رها کردی و رفتی
مرسی