هر لحظه گذر از لب آشوب زمانه
در سمت تو،درداست بهانه
همچون سحر وخلوت باران
گویی نشستن، همه یاران
در عطر لب و شوخ شب و روح خیابان
هر سوشده ام ،خوار توام ،روبه بیابان
یعنی همه جایی به درد تو شدم در شب زندان
آه ام چوحصاری است به گردن وآویزه ی میدان
دوستان مهمانی باران منم
قصه ای در درد بی پایان منم
اشک باران ودعای جوشن است
دردعادرچشم یاران گلشن است
یاد تان با شد همه بیمارها
چشم در راه وهمه بیکارها
یادتان باشد که امشب سوزها
خانه ویران می کند در دوزها
یادتان باشد که مولا غش نداشت
این همه کذب ولب پرفش نداشت
یادقاسم ها وهمت ها چراغ راه ماست
رنگ مردی چشمه ای درماه ماست
آه محراب وسکوت اوج ها
آمدنداز آسمانها فوج ها
دوستان مهمانی باران منم
قصه ای در درد بی پایان منم
اشک باران ودعای جوشن است
دردعادرچشم یاران گلشن است
یاد تان با شد همه بیمارها
چشم در راه وهمه بیکارها
یادتان باشد که امشب سوزها
خانه ویران می کند در دوزها
یادتان باشد که مولا غش نداشت
این همه کذب ولب پرفش نداشت
یادقاسم ها وهمت ها چراغ راه ماست
رنگ مردی چشمه ای درماه ماست
آه محراب وسکوت اوج ها
آمدنداز آسمانها فوج ها