نه عزیز ! هنر آن است سخن گویی نکو
که نه خود بشکنی و نه دل او !
یار ان دلبر شیرن سخنم باز رسدوگر این است که فرصت رود و جا مانی
ای دل افسوس ! که تو تا ابدش حیرانی
در پیچ و تاب تنهایییار ان دلبر شیرن سخنم باز رسد
محفل شیرو شکر باز رسد
دنیا به کامم تلخ بودتا دل از محنت دوران به فغان برآمد
او مرا ترک نمود و جان به لب برآمد
من از دیار دور سرگردانینه کنارم ماندی ! نه به پایم ساختی
تو بگو با چه امید به دلت دل بستم؟!