- تاریخ ثبتنام
- 10/8/20
- ارسالیها
- 3,594
- پسندها
- 7,271
- امتیازها
- 35,773
- مدالها
- 16
بسیار زیبا!
نگویم از من بیدل به سهو کردی یاد
که در حساب خرد نیست سهو بر قلمت
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
بسیار زیبا!
نگویم از من بیدل به سهو کردی یاد
که در حساب خرد نیست سهو بر قلمت
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کردتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد
چوت بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادستدر مذهب ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخورتکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی
اجرها باشدت ای خسرو شیرین دهنان
گر نگاهی سوی فرهاد دل افتاده کنی
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
آسمان بار امانت نتوانست کشیدرفتم به سوی مصر و خریدم شکری را
خود فاش بگو یوسف زرین کمری را
در شهر کی دیدست چنین شهره بتی را
در بر کی کشیدست سهیل و قمری را
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه کار به نام من دیوانه زدند
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنمدر ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد