• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

دلنوشته‌ی معشوقه‌ی دو رو | Sara_D کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Sara_D
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 1,485
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
زود اعتماد کردم!
زود باور کردم!
زود دل بستم!
آری، کارهایم اشتباه و زودتر از موعد بود.
زود اشتباه کردم و بسیار زودتر، چوب اشتباه‌هایم را خوردم.
سرآخر، تنها توانستم یک نتیجه بگیرم؛
زودتر از هرچه که فکر کنی، نتیجه‌ی کارهایت را خواهی دید.
خواه کار خوبی و به صلاحی کرده باشی، خواه کار بد و ناصالحی کرده باشی.
زود گول خوردم و اشتباه کردم و نتیجه‌اش را دیدم.
آری، گول خوردنم هم زود و سریع بود!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
هرگز فکر نمی‌کردم راهی را که می‌روم، اشتباه‌ست.
فکر می‌کردم این مسیر درست است.
فکر می‌کردم می‌توانم از پس مشکلات بر بیام.
چه ساده دربرابر افکار نا درستم سر خم کردم و باختم!
آری، من باختم!
من، بازی را باختم!
بازی زندگی را ساده باختم.
تنها به‌خاطر او...!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
حالا که به گذشته می‌نگرم، بیش‌تر به اشتباهم پی می‌برم.
چه⁦‌گونه با آن‌که ازم متنفر بودی، دوستت داشتم؟
هربار، برای هر تصمیم‌ام زخم زبان می‌زدی؛ تحقیرم می‌کردی ولی من باز هم دوستت داشتم!
به‌راستی مشکلت با من چه بود؟ آیا آن‌قدر ارزش داشت که دلم را بشکنی؟
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
می‌خندم!
به زندگی‌ام، به سادگی‌ام می‌خندم!
به تکه‌های شکسته شده‌ی دلم می‌خندم!
می‌خندم تا دردهایم معلوم نشود.
اما خنده‌ام، خنده‌ای عصبی‌ست!
خنده‌ام، خنده‌ای تلخ است!
زندگی‌ام تلخ است، خنده‌ام هم هم‌راهش تلخ است.
دیگر عادت کردم به این تلخی‌ها.
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
هربار دلم را می‌شکستی و من ساده هربار می‌بخشیدم.
هربار بدی می‌کردی و من ساده می‌بخشیدم.
هربار زخم می‌زدی و من ساده می‌بخشیدم.
می‌دانی، من ساده‌ای هستم که ادعای زرنگی دارد!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
نمی‌دانستم اعتماد کردنم اشتباه‌ست.
آخر از کجا قصدت را می‌فهمیدم؟
گرگی در لباس میش بودی و من، میش ساده‌ی قصه بودم که با بی‌رحمی،
من را دریدی.
 
آخرین ویرایش
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
برای هر اشتباه کوچک، سرزنشم کردی و من، ساده‌لوحانه بهت اعتماد کردم و سرزنش‌هایت را پای دوست داشتنم گذاشتم.
زمانی که فهمیدم دوست داشتنت، دروغی بیش نبود، خودم، به هم‌راه قلبم شکستم.
شکستن! آری، واژه‌ی درستی برای توصیف حالم‌ست.
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
خشنود از زندگی، برنامه می‌ریختم و تو با هرکدام از آن‌ها مخالف بودی.
سوألی نمی‌کردم، اطاعت می‌کردم.
فکر می‌کردم خیر و صلاحم در حرف‌هایت موج می‌زند اما حالا که دوباره گذشته را می‌نگرم، حرف‌هایت نفرت داشت، نفرت!
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
بازی‌گر خوبی بودی. من را بازی دادی و خشنود از بازی‌ بی‌نقصت، ترکم کردی.
شاید مشکل از من بود که به فکر بازی افتادی اما هرچه فکر می‌کنم، مشکلم را درنمی‌یابم.
 
امضا : Sara_D

Sara_D

مدیر بازنشسته‌ی کتاب
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
30/5/20
ارسالی‌ها
1,320
پسندها
16,695
امتیازها
39,073
مدال‌ها
24
سطح
25
 
  • نویسنده موضوع
  • #20
مشکل من، موفقیت تو بود. سادگیم مشکلم و سادگیم، مسبب موفقیت تو بود.
به طرز جالبی، دردآورست.
می‌دانم، می‌دانم! می‌دانم که همیشه برایت ناچیز بودم. اما من، از همه‌ی آن‌هایی که به وجودشان افتخار می‌کردی و می‌گفتی که مسبب موفقیت تو هستند، بیش‌تر دوستت داشتم.
 
امضا : Sara_D
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا