***
انتظار کس مکش!
او چشم نمیورزد عمق نگاهت را.
او در آغوش نمیکشد جسمت را.
او بو*س*ه نمیزند عشقت را.
او نوازش نمیکند گیسوانت را.
او پاک نمیسازد اشکانت را.
بو*س*ه نزن بر خاطراتش،
او رفته تا از دور عاشقت باشد.
او رفته تا از دور چشم دلتنگی بورزد.
او رفته تا از دور در آغوش کشد.
او رفته تا تو باشی.
***
میکند آسمان غرش ز نالهی زمین.
میرسد به عرش کردگار گریهی آسمان
دارد میرود زمین ز آغوش یار!
وهِم از دست دادنش آسمان را وا میدارد به تقاضا
تقاضایی ز خدا!
*** میخرم این سکوت را به جان؛
بلکه غرق شوم در اوهام.
بدون تو، تلخ است روزگار
بدون تو، نمیخواهم این زندگانی را
کردگارا، شد قلبم صد تکه
پروردگارا، لب نزدم و او رفت
حال منم که بیجان، بر روی تختی افتاده
جان بگیر از تنم،
که تمام کنم... .