- ارسالیها
- 61
- پسندها
- 2,058
- امتیازها
- 11,323
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #11
***
فشار زیادی رو تحمل میکرد.
دندوناش روی هم ساییده میشدن، نمیتونست درست راه بره. وایساد، رقصکنان چرخید.
داد میزد ولی صداش به گوش هیچکس نرسید...
بار اولش نبود ولی هنوز نمیدونست چی اون رو به این روز میندازه. همه چیز که داشت خوب پیش میرفت!
خندهی دخترک، گاریه پیرمرد، بستنیهایی که با دیدنش چشماش میدرخشیدن...
چیشد؟ چه اتفاقی افتاد؟
فشار زیادی رو تحمل میکرد.
دندوناش روی هم ساییده میشدن، نمیتونست درست راه بره. وایساد، رقصکنان چرخید.
داد میزد ولی صداش به گوش هیچکس نرسید...
بار اولش نبود ولی هنوز نمیدونست چی اون رو به این روز میندازه. همه چیز که داشت خوب پیش میرفت!
خندهی دخترک، گاریه پیرمرد، بستنیهایی که با دیدنش چشماش میدرخشیدن...
چیشد؟ چه اتفاقی افتاد؟
آخرین ویرایش توسط مدیر